ابن علی بن منصور، مکنی به ابوالفتح و مشهور به ابن الکیال، از علمای قرائت و از فقهای حنفی قرن ششم و از اهالی واسط است به سال 502 هجری قمری ولادت یافت و در 586 به واسط درگذشت مدتی قضاوت بصره و سپس واسط را به عهده داشت. او راست: المفیده در قراآت عشر. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 353). و نیز رجوع به غایهالنهایه ج 2 ص 339 و الجواهرالمضیئه ج 2 ص 198 شود ابن محمد بن محمد بن عبدالکریم الشیبانی الجزری، مکنی به ابوالفتح و ملقب به ضیأالدین و معروف به ابن الاثیر. رجوع به ابن الاثیر شود
ابن علی بن منصور، مکنی به ابوالفتح و مشهور به ابن الکیال، از علمای قرائت و از فقهای حنفی قرن ششم و از اهالی واسط است به سال 502 هجری قمری ولادت یافت و در 586 به واسط درگذشت مدتی قضاوت بصره و سپس واسط را به عهده داشت. او راست: المفیده در قراآت عشر. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 353). و نیز رجوع به غایهالنهایه ج 2 ص 339 و الجواهرالمضیئه ج 2 ص 198 شود ابن محمد بن محمد بن عبدالکریم الشیبانی الجزری، مکنی به ابوالفتح و ملقب به ضیأالدین و معروف به ابن الاثیر. رجوع به ابن الاثیر شود
ابن الحسین الموسوی الحائری، مکنی به ابوالفتح، از فضلای امامیه و از مدرسین و ادبا و شعرای قرن دوازدهم است. به گردآوری کتاب دلبسته بود و بارها بدین منظور به ایران سفر کرد و گویند در یکی از سفرهایش به عهد سلطنت نادرشاه در اصفهان بیش از یک هزار جلد کتاب خریداری کرد، اغلب کتابهای کتاب خانه او منحصر به فرد بود، وی به سفارت از طرف دولت ایران به قسطنطنیه رفت و در آنجا در حالی که بیش از پنجاه سال از عمرش گذشته بود در حدود سال 1158 هجری قمری کشته شد. گذشته از دیوان شعر کتابهای دیگری هم تصنیف کرده است و از آن جمله است: آداب تلاوهالقرآن، الروضات الزاهرات، سلاسل الذهب، و رساله ای در تحریم توتون. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 352). و نیز رجوع به روضات الجنات ص 727 و الذریعه ج 1 ص 15 شود
ابن الحسین الموسوی الحائری، مکنی به ابوالفتح، از فضلای امامیه و از مدرسین و ادبا و شعرای قرن دوازدهم است. به گردآوری کتاب دلبسته بود و بارها بدین منظور به ایران سفر کرد و گویند در یکی از سفرهایش به عهد سلطنت نادرشاه در اصفهان بیش از یک هزار جلد کتاب خریداری کرد، اغلب کتابهای کتاب خانه او منحصر به فرد بود، وی به سفارت از طرف دولت ایران به قسطنطنیه رفت و در آنجا در حالی که بیش از پنجاه سال از عمرش گذشته بود در حدود سال 1158 هجری قمری کشته شد. گذشته از دیوان شعر کتابهای دیگری هم تصنیف کرده است و از آن جمله است: آداب تلاوهالقرآن، الروضات الزاهرات، سلاسل الذهب، و رساله ای در تحریم توتون. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 352). و نیز رجوع به روضات الجنات ص 727 و الذریعه ج 1 ص 15 شود
دهی است به شام و آن را ناصره و نصوریه نیز نامند، یا آن نصران است. نصرانی منسوب به وی است، یقال: رجل نصرانی و امراءه نصرانیه. (از مهذب الاسماء) (السامی)
دهی است به شام و آن را ناصره و نصوریه نیز نامند، یا آن نصران است. نصرانی منسوب به وی است، یقال: رجل نصرانی و امراءه نصرانیه. (از مهذب الاسماء) (السامی)
ابن هبه الله بن محمد بن عبدالباقی الغفاری، مکنی به ابوالفتح و مشهور به ابن بصاقه. از شاعران و مترسلان و منشیان قرن هفتم است، به سال 577 هجری قمری در قوص ولادت یافت، در مصر و شام تحصیل ادب کرد و در مصر به تصدی دارالانشاء پرداخت. و در دمشق به سال 650 درگذشت، او را رسایلی چند و نیز دیوان شعری است. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 354). و رجوع به الطالعالسعید ص 386 و شذرات الذهب ج 5 ص 252 و حسن المحاضره ج 1 ص 243 و البدایه و النهایه ج 13 ص 184 و الجواهر المضیئه ج 2 ص 199 و ص 392 شود
ابن هبه الله بن محمد بن عبدالباقی الغفاری، مکنی به ابوالفتح و مشهور به ابن بصاقه. از شاعران و مترسلان و منشیان قرن هفتم است، به سال 577 هجری قمری در قوص ولادت یافت، در مصر و شام تحصیل ادب کرد و در مصر به تصدی دارالانشاء پرداخت. و در دمشق به سال 650 درگذشت، او را رسایلی چند و نیز دیوان شعری است. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 354). و رجوع به الطالعالسعید ص 386 و شذرات الذهب ج 5 ص 252 و حسن المحاضره ج 1 ص 243 و البدایه و النهایه ج 13 ص 184 و الجواهر المضیئه ج 2 ص 199 و ص 392 شود
ابن محمد العجمی خلخالی، از فقهای شافعی مذهب قرن دهم است، در حلب ساکن شد و به تدریس پرداخت و در همانجا به مرض طاعون به سال هجری قمری درگذشت. او راست: شرح اثبات الواجب دوانی، مجموعه در حساب، حاشیه بر شرح هدایهالحکمه، و حاشیه بر انوارالتنزیل بیضاوی. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 354). و نیز رجوع به الاعلام النبلاء ج 6 ص 18 وشذرات الذهب ج 8 ص 333 و هدیه العارفین ج 2 ص 493 شود
ابن محمد العجمی خلخالی، از فقهای شافعی مذهب قرن دهم است، در حلب ساکن شد و به تدریس پرداخت و در همانجا به مرض طاعون به سال هجری قمری درگذشت. او راست: شرح اثبات الواجب دوانی، مجموعه در حساب، حاشیه بر شرح هدایهالحکمه، و حاشیه بر انوارالتنزیل بیضاوی. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 354). و نیز رجوع به الاعلام النبلاء ج 6 ص 18 وشذرات الذهب ج 8 ص 333 و هدیه العارفین ج 2 ص 493 شود
امیر قوام الدین، از احفاد رکن الدین محمودشاه سنجان، و از مشایخ قرن هشتم و نهم است و ’در بدایت حال در سلک شرکاء قریۀ سنجان که داخل ولایت خواف است انتظام داشت وبه نگاه داشتن نسخۀ جمع و خرج... آن قریه اشتغال مینمود ناگاه جذبه ای به وی رسیده به سلوک مشغول گردید’. وی طبع شعری هم داشته است و به استقبال بعضی از غزلیات مولوی رفته و کتابی به نام جنون المجانین پرداخته است. مولانا شیخی قهستانی در وفات او سروده است: امیر تارک و سالک قوام ملت و دین که در طریق طلب مثل شاه ادهم بود به سال هفتصد و سی و چار میلادش به سلخ روزه و آغاز عید عالم بود شب مفارقتش بر شهورهشتصد و بیست به اقتضاء قضا پنج شب مقدم بود. (از رجال حبیب السیرص 58). و نیز رجوع به حبیب السیر ج 3 جزو 2 ص 78 شود
امیر قوام الدین، از احفاد رکن الدین محمودشاه سنجان، و از مشایخ قرن هشتم و نهم است و ’در بدایت حال در سلک شرکاء قریۀ سنجان که داخل ولایت خواف است انتظام داشت وبه نگاه داشتن نسخۀ جمع و خرج... آن قریه اشتغال مینمود ناگاه جذبه ای به وی رسیده به سلوک مشغول گردید’. وی طبع شعری هم داشته است و به استقبال بعضی از غزلیات مولوی رفته و کتابی به نام جنون المجانین پرداخته است. مولانا شیخی قهستانی در وفات او سروده است: امیر تارک و سالک قوام ملت و دین که در طریق طلب مثل شاه ادهم بود به سال هفتصد و سی و چار میلادش به سلخ روزه و آغاز عید عالم بود شب مفارقتش بر شهورهشتصد و بیست به اقتضاء قضا پنج شب مقدم بود. (از رجال حبیب السیرص 58). و نیز رجوع به حبیب السیر ج 3 جزو 2 ص 78 شود
از سرداران و وزیران عهد قاجار است، طبع شعری داشته، او راست: گیرم که فلک به مهر مایل گردد کام دلم از وصل تو حاصل گردد این دل که شد از فراق تو قطرۀ خون مشکل که دگر باره مرا دل گردد. # چه سان سراغ دل بی قرار خواهم کرد در آن دیار که دل بر سر دل افتاده ست. (از مجمعالفصحا چ مصفا ج 6 ص 1064)
از سرداران و وزیران عهد قاجار است، طبع شعری داشته، او راست: گیرم که فلک به مهر مایل گردد کام دلم از وصل تو حاصل گردد این دل که شد از فراق تو قطرۀ خون مشکل که دگر باره مرا دل گردد. # چه سان سراغ دل بی قرار خواهم کرد در آن دیار که دل بر سر دل افتاده ست. (از مجمعالفصحا چ مصفا ج 6 ص 1064)
دهی است از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل، در 14 هزارگزی شمال گرمی بر سر راه گرمی به اردبیل، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 152 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل، در 14 هزارگزی شمال گرمی بر سر راه گرمی به اردبیل، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 152 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
ابن عبدالمنعم بن نصرالله بن احمد بن حواری التنوخی، مکنی به ابوالفتح و ملقب به شرف الدین مشهور به ابن شقیر، ازادبای دمشق و از علمای حدیث و اصول قرن هفتم است. با ابن خلکان معاصر و محشور بود. به سال 604 ولادت یافت و در 673 هجری قمری درگذشت. او راست: ایقاظ الوسنان فی تفضیل دمشق علی سائرالبلدان. رجوع به الاعلام زرکلی ج 8 ص 353 و الجواهر المضیئه ج 2 ص 197 و شذرات الذهب ج 5 ص 341 و تاریخ الدول و الملوک، ابن فرات ج 7 ص 37 شود
ابن عبدالمنعم بن نصرالله بن احمد بن حواری التنوخی، مکنی به ابوالفتح و ملقب به شرف الدین مشهور به ابن شُقَیر، ازادبای دمشق و از علمای حدیث و اصول قرن هفتم است. با ابن خلکان معاصر و محشور بود. به سال 604 ولادت یافت و در 673 هجری قمری درگذشت. او راست: ایقاظ الوسنان فی تفضیل دمشق علی سائرالبلدان. رجوع به الاعلام زرکلی ج 8 ص 353 و الجواهر المضیئه ج 2 ص 197 و شذرات الذهب ج 5 ص 341 و تاریخ الدول و الملوک، ابن فرات ج 7 ص 37 شود
ابن احمد بن محمد بن عمر تستری بغدادی، مکنی به ابوالفتح و معروف به الجلال البغدادی، ادیب و فقیه حنبلی مذهب قرن هفتم و هشتم است. در بغداد به سال 733 هجری قمری ولادت یافت و در مدارس آنجا، مستنصریه و مجاهدیه و غیره، به تدریس حدیث پرداخت و سرانجام به سال 789 از ترس تیمورلنگ از بغداد فرار کرد و به دمشق و سپس به قاهره رفت و در آنجا مقیم شد و مفتی و مدرس گشت. و به سال 812 هجری قمری درگذشت. او راست: منظومه فی الفقه، منظومه الفرائض، نظم غریب القرآن، حاشیه علی تنقیح الزرکشی، حاشیه علی فروع ابن مفلح، شرح منتهی السؤل و الامل، و مختصرالنقود و الردود. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 352). و نیز رجوع به الضوء اللامع ج 10 ص 198 و هدیه العارفین ج 2 ص 493 و حسن المحاضره ج 1 ص 276 شود
ابن احمد بن محمد بن عمر تستری بغدادی، مکنی به ابوالفتح و معروف به الجلال البغدادی، ادیب و فقیه حنبلی مذهب قرن هفتم و هشتم است. در بغداد به سال 733 هجری قمری ولادت یافت و در مدارس آنجا، مستنصریه و مجاهدیه و غیره، به تدریس حدیث پرداخت و سرانجام به سال 789 از ترس تیمورلنگ از بغداد فرار کرد و به دمشق و سپس به قاهره رفت و در آنجا مقیم شد و مفتی و مدرس گشت. و به سال 812 هجری قمری درگذشت. او راست: منظومه فی الفقه، منظومه الفرائض، نظم غریب القرآن، حاشیه علی تنقیح الزرکشی، حاشیه علی فروع ابن مفلح، شرح منتهی السؤل و الامل، و مختصرالنقود و الردود. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 352). و نیز رجوع به الضوء اللامع ج 10 ص 198 و هدیه العارفین ج 2 ص 493 و حسن المحاضره ج 1 ص 276 شود
احمد بن مروان بن دوستک، مکنی به ابونصر و ملقب به نصرالدوله، سومین و بزرگترین امرای بنی مروان است، وی پس از برادرش منصور، به سال هجری قمری به امارت دیاربکر و میافارقین رسید و تا سال وفاتش (453 در میافارقین) حکمرانی کرد. (از الاعلام زرکلی ج 1 ص 241) (تاریخ الخلفاء ص 107) (اعلام المنجد) (تاریخ ادبیات ایران دکتر صفا ج 2 ص 373) (النجوم الزاهره ج 5 ص 69)
احمد بن مروان بن دوستک، مکنی به ابونصر و ملقب به نصرالدوله، سومین و بزرگترین امرای بنی مروان است، وی پس از برادرش منصور، به سال هجری قمری به امارت دیاربکر و میافارقین رسید و تا سال وفاتش (453 در میافارقین) حکمرانی کرد. (از الاعلام زرکلی ج 1 ص 241) (تاریخ الخلفاء ص 107) (اعلام المنجد) (تاریخ ادبیات ایران دکتر صفا ج 2 ص 373) (النجوم الزاهره ج 5 ص 69)
قاضی نصرالله بغدادی، از دانشمندان قرن دهم و با سلاطین آق قویونلو معاصر است، وی در تبریز مسند قضا داشته است. رجوع به اعلام کتاب حبیب السیر ص 251 و حبیب السیر ج 3 جزو 4 ص 114 شود
قاضی نصرالله بغدادی، از دانشمندان قرن دهم و با سلاطین آق قویونلو معاصر است، وی در تبریز مسند قضا داشته است. رجوع به اعلام کتاب حبیب السیر ص 251 و حبیب السیر ج 3 جزو 4 ص 114 شود
میرزا نصرالله آبانی، تهرانی از شعرای عهد قاجاریه و معاصر با هدایت است. او راست: من اشتیاق ترا آتشی به جان دیدم که هرچه بیش زنی آب شعله بیشتر است. طربسرای جهان ای رفیق بر باد است خوشا کسی که در این بزم ساغر غم زد. (از مجمعالفصحا چ مصفا ج 4 ص 133)
میرزا نصرالله آبانی، تهرانی از شعرای عهد قاجاریه و معاصر با هدایت است. او راست: من اشتیاق ترا آتشی به جان دیدم که هرچه بیش زنی آب شعله بیشتر است. طربسرای جهان ای رفیق بر باد است خوشا کسی که در این بزم ساغر غم زد. (از مجمعالفصحا چ مصفا ج 4 ص 133)
ابن عبدالرحمن بن احمد بن اسماعیل، الجلال الانصاری البخاری الرویانی، از حکما و متصوفین قرن نهم است. در قریۀ کجور طبرستان به سال 766 هجری قمری ولادت یافت و بعد از سال 800 به قاهره رفت. وی در علم ’حروف’ و عمل ’اوفاق’ نامبردار بود و مردی فصیح و خوش معاشرت بود و فارسی و عربی و ترکی را به خوبی تکلم می کرد. الناصر بدو شغل خفیه نویسی را تکلیف کردو او نپذیرفت وی به سال 833 در قاهره درگذشت. از تصانیف اوست: غنیهالطالب فی ما اشتمل علیه الوهم من المطالب، و اعلام الشهود بحقائق الوجود. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 353). و نیز رجوع به الضوء اللامع ج 10 ص 198 شود
ابن عبدالرحمن بن احمد بن اسماعیل، الجلال الانصاری البخاری الرویانی، از حکما و متصوفین قرن نهم است. در قریۀ کجور طبرستان به سال 766 هجری قمری ولادت یافت و بعد از سال 800 به قاهره رفت. وی در علم ’حروف’ و عمل ’اوفاق’ نامبردار بود و مردی فصیح و خوش معاشرت بود و فارسی و عربی و ترکی را به خوبی تکلم می کرد. الناصر بدو شغل خفیه نویسی را تکلیف کردو او نپذیرفت وی به سال 833 در قاهره درگذشت. از تصانیف اوست: غنیهالطالب فی ما اشتمل علیه الوهم من المطالب، و اعلام الشهود بحقائق الوجود. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 353). و نیز رجوع به الضوء اللامع ج 10 ص 198 شود
دهی است از دهستان هنام و بسطام از بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد، در 11 هزارگزی جنوب شرقی الشتر و 13 هزارگزی مشرق جادۀ خرم آباد به کرمانشاه، در جلگۀ سردسیری واقع است و 360 تن سکنه دارد. آبش از سراب هنام، محصولش غلات و لبنیات و حبوبات و پشم، شغل اهالیش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان هنام و بسطام از بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد، در 11 هزارگزی جنوب شرقی الشتر و 13 هزارگزی مشرق جادۀ خرم آباد به کرمانشاه، در جلگۀ سردسیری واقع است و 360 تن سکنه دارد. آبش از سراب هنام، محصولش غلات و لبنیات و حبوبات و پشم، شغل اهالیش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ابن احمد شهاب الدین احمد بن زین الدین امامی رومی حنفی. از دانشمندان قرن نهم هجری بود. او راست: 1- انیس العارفین. 2- منهاج الرشاد (به فارسی). 3- بهجهالتواریخ (به فارسی) که به سال 861 ق. تألیف کرده است. وی به سال 894 هجری قمری درگذشت. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ص 419) (از یادداشت مؤلف)
ابن احمد شهاب الدین احمد بن زین الدین امامی رومی حنفی. از دانشمندان قرن نهم هجری بود. او راست: 1- انیس العارفین. 2- منهاج الرشاد (به فارسی). 3- بهجهالتواریخ (به فارسی) که به سال 861 ق. تألیف کرده است. وی به سال 894 هجری قمری درگذشت. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ص 419) (از یادداشت مؤلف)
دهی است از بخش بستان آباد شهرستان تبریز با 989 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، آشکار کردن عورت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اندام نهانی آشکارا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، رسیدن هنگام موی برکندن از پوست. (ناظم الاطباء). هنگام مو برکندن شدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، گذرانیدن تیرانداز تیر را از نشانه. بشتاب نیزه زدن کسی را. (از ناظم الاطباء) ، افتادن بار نخله بعد از بزرگ شدن. (از اقرب الموارد)
دهی است از بخش بستان آباد شهرستان تبریز با 989 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، آشکار کردن عورت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اندام نهانی آشکارا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، رسیدن هنگام موی برکندن از پوست. (ناظم الاطباء). هنگام مو برکندن شدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، گذرانیدن تیرانداز تیر را از نشانه. بشتاب نیزه زدن کسی را. (از ناظم الاطباء) ، افتادن بار نخله بعد از بزرگ شدن. (از اقرب الموارد)
ابن شریف الدین عبدالله شوشتری. رجوع به قاضی نورالله شوشتری و نیز رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 30 و شهداءالفضیله ص 171 و امل الاّمل، ذیل منهج المقال ص 152 و روضات الجنات ص 730 و الذریعه ج 1 ص 391 و ج 2 ص 369 و ج 4 ص 53 و ج 7 ص 19 و مفتاح الکنوز ج 1 ص 28 و صبح گلشن ص 560 شود
ابن شریف الدین عبدالله شوشتری. رجوع به قاضی نورالله شوشتری و نیز رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 30 و شهداءالفضیله ص 171 و امل الاَّمل، ذیل منهج المقال ص 152 و روضات الجنات ص 730 و الذریعه ج 1 ص 391 و ج 2 ص 369 و ج 4 ص 53 و ج 7 ص 19 و مفتاح الکنوز ج 1 ص 28 و صبح گلشن ص 560 شود
ساوه ای (قاضی...)، متخلص به نور. از شاعران قرن نهم هجری است. او راست: دردا که ندارد خبر آن سیم بر از من من بی خبر از خویشم و او بی خبر از من. (از فرهنگ سخنوران) (صبح گلشن ص 557) نصر پوری. از پارسی گویان هند است. او راست: پیچ و تاب دردمن بر گوش دریا گر خورد موج نتواند که بیند روی دریا بازپس. رجوع به مقالات الشعراء ص 821 و فرهنگ سخنوران شود
ساوه ای (قاضی...)، متخلص به نور. از شاعران قرن نهم هجری است. او راست: دردا که ندارد خبر آن سیم بر از من من بی خبر از خویشم و او بی خبر از من. (از فرهنگ سخنوران) (صبح گلشن ص 557) نصر پوری. از پارسی گویان هند است. او راست: پیچ و تاب دردمن بر گوش دریا گر خورد موج نتواند که بیند روی دریا بازپس. رجوع به مقالات الشعراء ص 821 و فرهنگ سخنوران شود
خدا روشن کناد خدا نورانی کناد 0 یانورالله تربته 0 خدا خاک اورا روشن کماد، در اوایل ملک سلطان غیاث الدنیا و الدین محمد بن ملکشاه قسیم امیر المومنین - نورالله تربته - ملک عرب صدقه عصیان آورد 00000000 یا نورالله حضرته. خدا گور اورا روشن کناد خ. یا نور الله حضرته وبیض غرته. خدا گور دار روشن کناد و پیشانی (روی) وی را سپید گرداناد، امیر عادل ناصرالدین و الدوله نورالله حضرته و بیض غرته... . یا نور الله قبره. خدا گور او را نورانی کناد، یا نور الله مضجعه. خداخوابگاه (آرامگاه) او را نورانی کناد، در آن تاریخ که من بنده در خدمت خداوند ملک الجبال بودم نورالله مضجعه
خدا روشن کناد خدا نورانی کناد 0 یانورالله تربته 0 خدا خاک اورا روشن کماد، در اوایل ملک سلطان غیاث الدنیا و الدین محمد بن ملکشاه قسیم امیر المومنین - نورالله تربته - ملک عرب صدقه عصیان آورد 00000000 یا نورالله حضرته. خدا گور اورا روشن کناد خ. یا نور الله حضرته وبیض غرته. خدا گور دار روشن کناد و پیشانی (روی) وی را سپید گرداناد، امیر عادل ناصرالدین و الدوله نورالله حضرته و بیض غرته... . یا نور الله قبره. خدا گور او را نورانی کناد، یا نور الله مضجعه. خداخوابگاه (آرامگاه) او را نورانی کناد، در آن تاریخ که من بنده در خدمت خداوند ملک الجبال بودم نورالله مضجعه
خدا بیامرزاد... یا غفرالله ذنوبه. خدا گناهانش را بیامرزاد، یا غفرالله لک. خدا (گناهان) ترابیامرزاد، یا غفر الله له. خدا (گناهان) او را بیامرزاد، یا غفر الله له ولو الدید. خدا (گناهان) او و پدر و مادرش را بیامرزادخ
خدا بیامرزاد... یا غفرالله ذنوبه. خدا گناهانش را بیامرزاد، یا غفرالله لک. خدا (گناهان) ترابیامرزاد، یا غفر الله له. خدا (گناهان) او را بیامرزاد، یا غفر الله له ولو الدید. خدا (گناهان) او و پدر و مادرش را بیامرزادخ