دهی است از دهستان تیاسر بخش قمصر کاشان در47 هزارگزی شمال غربی قمصر در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش از سه رشته قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و تخت کشی و قالی بافی و گیوه سازی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان تیاسر بخش قمصر کاشان در47 هزارگزی شمال غربی قمصر در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش از سه رشته قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و تخت کشی و قالی بافی و گیوه سازی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
عصارۀ نیل. (منتهی الارب). مأخوذ از نیلۀ فارسی و به معنای آن. (ناظم الاطباء). معرب نیله که به نیل مشهور است و بدان چیزها رنگ کنند. (برهان قاطع) ، ثوب نیلج، جامۀ نیلی. (از مهذب الاسماء). جامۀ نیله. (منتهی الارب) ، نیلنج. (منتهی الارب)
عصارۀ نیل. (منتهی الارب). مأخوذ از نیلۀ فارسی و به معنای آن. (ناظم الاطباء). معرب نیله که به نیل مشهور است و بدان چیزها رنگ کنند. (برهان قاطع) ، ثوب نیلج، جامۀ نیلی. (از مهذب الاسماء). جامۀ نیله. (منتهی الارب) ، نیلنج. (منتهی الارب)
به دست برآوردن گوشت را از دیگ بی کفگیر. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). گوشت از دیگ برکشیدن. (تاج المصادربیهقی) (زوزنی)، شتاب کردن در برکشیدن چیزی. (از ناظم الاطباء). شتاب کردن در برکندن و ربودن چیزی. (از اقرب الموارد). بشتاب چیزی را بر کندن و ربودن. (از المنجد)، عضوی را به دست گرفته به دهن خوردن گوشت آن را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، بی دیگ افزار پختن گوشت را. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). گوشت را بدون دیگ پختن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)، گاییدن. (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد، نقل از تاج العروس)، برون آوردن انگشتری را (از انگشت) و شستن آن را. (از اقرب الموارد). بیرون آوردن انگشتری را. (از المنجد)، گزیدن مار کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد)، {{اسم}} گوشتی که بدون دیگ افزار پخته شود پس آن را از آبگوشت بدر آورند و بخورند. لحم یطبخ بلا توابل یخرج من المرق و ینشل. (اقرب الموارد) (از المنجد)
به دست برآوردن گوشت را از دیگ بی کفگیر. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). گوشت از دیگ برکشیدن. (تاج المصادربیهقی) (زوزنی)، شتاب کردن در برکشیدن چیزی. (از ناظم الاطباء). شتاب کردن در برکندن و ربودن چیزی. (از اقرب الموارد). بشتاب چیزی را بر کندن و ربودن. (از المنجد)، عضوی را به دست گرفته به دهن خوردن گوشت آن را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، بی دیگ افزار پختن گوشت را. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). گوشت را بدون دیگ پختن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)، گاییدن. (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد، نقل از تاج العروس)، برون آوردن انگشتری را (از انگشت) و شستن آن را. (از اقرب الموارد). بیرون آوردن انگشتری را. (از المنجد)، گزیدن مار کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد)، {{اِسم}} گوشتی که بدون دیگ افزار پخته شود پس آن را از آبگوشت بدر آورند و بخورند. لحم یطبخ بلا توابل یخرج من المرق و ینشل. (اقرب الموارد) (از المنجد)
آواز برگردانیدن خر در سینه و غوک در دهان، جوش زدن دیگ و خیک چندان که آواز برآید، جدا و فصل کردن مطرب میان دو آواز و دراز کشیدن آن را. (از منتهی الارب) (آنندراج). در تمام معانی رجوع به نشیج شود
آواز برگردانیدن خر در سینه و غوک در دهان، جوش زدن دیگ و خیک چندان که آواز برآید، جدا و فصل کردن مطرب میان دو آواز و دراز کشیدن آن را. (از منتهی الارب) (آنندراج). در تمام معانی رجوع به نشیج شود
پارسی تازی گشته نیلگ نیله رنگ نیل ماده ای است آبی رنگ که ازبرگ انواع مختلفه درختچه نیل بدست می آید، درختچه ای است از تیره پروانه واران دارای برگهای مرکب شانه ای و پوشیده از کرک گلهایش قرمز یا صورتی رنگند که دارای آرای خوشه یا سنبله میباشند میوه اش غلاف مانند است. (شبیه میوه لوبیا) در حدود 250 نوع از این گیاه شناخته شده که همگی متعلق بنواحی گرم کره زمینند و بیشتر بمنظور استفاده ماده آبی رنگ از برگ آنها کشت میشوند: ماده رنگی نیل را در نقاشی و جهت خوشرنگ کردن لباسیهای سفید پس از شستشو بکار میبرند نیلنج درخت رنگ. توضیح دانه های این گیاه بنام تخم رنگ موسومند، رنگ آبی از رنگهای رومی یا شفاف که نقاشان قدیمی ایران آنرا استعمال میکردند. یا نیل نحوست آسمانی. نحوست آسمانی. یا نیل فلک. سیاهی آسمان، نحوست فلک. یا نیل هندی. نیل. یا خود را در نیل کشیدن، جامه نیلی - که علامت عز است - در بر کردن: (چو عشق آمد خرد را میل درکش، بداغ عشق خود را نیل درکش خ) (اسرار نامه عطار. چا. دکتر گوهرین 35) یا در نیل زدن، یا نیل بزیان رفتن، هر وقت آب نیل خم رنگرزی فاسد شود رنگرز ببازار رود و دروغی مشهور کند پندارند که بدین وسیله آب نیل دوباره برنگ اصلی باز میگردد و آن را فاسد شدن و ضایع شدن نیل هم گویند: (حرف وصل من و تو میگویند بزبان رفته مگر نیل فلک) (نظام دست غیب بها. فرنظا)، سپند سوخته که برای دفع چشم زخم بر بناگوش و پیشانی کودکان مالند
پارسی تازی گشته نیلگ نیله رنگ نیل ماده ای است آبی رنگ که ازبرگ انواع مختلفه درختچه نیل بدست می آید، درختچه ای است از تیره پروانه واران دارای برگهای مرکب شانه ای و پوشیده از کرک گلهایش قرمز یا صورتی رنگند که دارای آرای خوشه یا سنبله میباشند میوه اش غلاف مانند است. (شبیه میوه لوبیا) در حدود 250 نوع از این گیاه شناخته شده که همگی متعلق بنواحی گرم کره زمینند و بیشتر بمنظور استفاده ماده آبی رنگ از برگ آنها کشت میشوند: ماده رنگی نیل را در نقاشی و جهت خوشرنگ کردن لباسیهای سفید پس از شستشو بکار میبرند نیلنج درخت رنگ. توضیح دانه های این گیاه بنام تخم رنگ موسومند، رنگ آبی از رنگهای رومی یا شفاف که نقاشان قدیمی ایران آنرا استعمال میکردند. یا نیل نحوست آسمانی. نحوست آسمانی. یا نیل فلک. سیاهی آسمان، نحوست فلک. یا نیل هندی. نیل. یا خود را در نیل کشیدن، جامه نیلی - که علامت عز است - در بر کردن: (چو عشق آمد خرد را میل درکش، بداغ عشق خود را نیل درکش خ) (اسرار نامه عطار. چا. دکتر گوهرین 35) یا در نیل زدن، یا نیل بزیان رفتن، هر وقت آب نیل خم رنگرزی فاسد شود رنگرز ببازار رود و دروغی مشهور کند پندارند که بدین وسیله آب نیل دوباره برنگ اصلی باز میگردد و آن را فاسد شدن و ضایع شدن نیل هم گویند: (حرف وصل من و تو میگویند بزبان رفته مگر نیل فلک) (نظام دست غیب بها. فرنظا)، سپند سوخته که برای دفع چشم زخم بر بناگوش و پیشانی کودکان مالند