جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نشج

نشج

نشج
مجرای آب. (از المنجد) (از اقرب الموارد). راه گذر آب. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). ج، انشاج
لغت نامه دهخدا

نشج

نشج
آواز برگردانیدن خر در سینه و غوک در دهان، جوش زدن دیگ و خیک چندان که آواز برآید، جدا و فصل کردن مطرب میان دو آواز و دراز کشیدن آن را. (از منتهی الارب) (آنندراج). در تمام معانی رجوع به نشیج شود
لغت نامه دهخدا

نشک

نشک
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، ناجو، نوژ، نوج، وُهل
صنوبر، برای مِثال آنکه نشک آفرید و سرو سهی / وان که بید آفرید و ناز و بهی (رودکی - ۵۴۶)
نشک
فرهنگ فارسی عمید

نوج

نوج
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، ناجو، نوژ، نَشک، وُهل
عشقه، لبلاب
نوج
فرهنگ فارسی عمید

نشو

نشو
روییدن، نمو کردن، بالیدن، پرورش یافتن، رُشد، بالیدِگی، یازِش، وَخش
نو پیدا شدن
نشو و نما: روییدگی، بالیدگی
نشو
فرهنگ فارسی عمید

نشف

نشف
به خود کشیدن و فروکشیدن آب یا رطوبت چیزی، مثل به خود کشیدن جامه عرق بدن را و به خود کشیدن حوض یا زمین آب را
نشف
فرهنگ فارسی عمید