- نشخوار
- آنچه شتر و گاه و گوسفند و امثال آن خورده باشند و باز از معده بدهن آورند و بجوند و فرو برند
معنی نشخوار - جستجوی لغت در جدول جو
- نشخوار ((نُ خا))
- حالتی است در حیوانات نشخوارکننده که غذای نیم جویده را از راه مری به دهان برمی گردانند و دوباره می جوند
- نشخوار
- عمل نیم جویده فرو بردن غذا و آن را از راه مری به دهان برگرداندن و دوباره جویدن که خاص حیوانات نشخوار کننده است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز مانده آب در ظرفی که از آن آب خورده باشند سوء ر بشخور پیش خور
سخت و دشوار
مشکل، دشوار، ناهموار، غلیظ
آنکه بلذت چیزی را خورد شاد خوار، نشخوار
سخت، مشکل، برای مثال با مردم سهل خوی دشخوار مگوی / با آنکه در صلح زند جنگ مجوی (سعدی - ۱۷۲ حاشیه)
باقی ماندۀ آب در ظرفی که از آن آب خورده باشند، پیش خوار، پیش خور
جبان، ترسو، ضعیف، متکبر
ضعیف، ترسو، متکبر
عمل بعض جانوران که خوراک خود را نیم جویده فرو برند و سپس آنرا از راه مری بدهان باز گردانند و دوباره جوند
پارسی تازی گشته از نشخوار آخور آخور ستور
نشخوار، عمل نیم جویده فرو بردن غذا و آن را از راه مری به دهان برگرداندن و دوباره جویدن که خاص حیوانات نشخوار کننده است
آنکه عمل نشخوار را انجام دهد، یا نشخوار کنندگان، جمع نشخوار کننده، گروه عظیمی از پستانداران سم دار که بیش از 200 گونه را شامل میشوند. این گروه جزو راسته زوج سمان محسوبند بدین معنی که دست و پای آنها بواسطه دو (ندره چهار) انگشت سم دار بزمین تکیه میکند و بقیه انگشتان کوچک شده اند یا بکلی از بین رفته اند. معده نشخوار کنندگان دارای 4 بخش است که عبارتند از: شکنبه (سیر آبی) و نگاری و هزار لا و شیر دان. قسمت شیردان معده حقیقی است و غدد گوارشی در آنجا قرار دارد و سه قسمت دیگر معده فاقد غدد گوار شیند و دارای بافت پوششی مطبق میباشند. نشخوار کنندگان در هنگام چرا مرتع لا ینقطع علف را کنده بدون جویدن بشکنبه میفرستند. موقعی که این قسمت از علف پر شد و حیوان با صطبل مراجعت عمل جویدن یا نشخوار شروع میشود. عمل نشخوار باین ترتیب است که قسمتی از علف های موجود در شکنبه بنگاری می آید و با انقباضی که حیوان به عضلات جدار نگاری وارد میکند از راه مری داخل دهان می شود و پس از آنکه در دهان جویده شد مجددا از راه مری پایین میرود. در این مرحله حیوان جداری را که در قسمتهای انتهای مری موجود است و بنام ناودان مری است بعقب میراند و علفهای جویده شده به هزار لا وارد میگردد و از هزار لا به شیر دان داخل میشود و در شیردان که معده حقیقی حیوان است علفها تحت تاثیر شیره های هاضمه قرار میگیرند (معمولا درعمل نشخوار پس از آنکه علفهای جویده شده وارد هزارلا شدند حیوان با انقباض بعدی که بجدارنگاری وارد میکندلقمه بعدی را بدهان میاورد) مهمترین تیره های نشخوار کنندگان عبارتند از: تیره شتران تیره تهی شاخان (شامل گاو و گوسفند و بز و آهو) و تیره پرشاخان (شامل گوزن ها) و تیره زرافگان
عمل نشخوار را انجام دادن
نشخوار کردن: شش سال بکام دل و آسانی خوردند باید زدن امروز چو اشتر همه نشخوار. (فرخی. عبد. 159)
حیوانات علف خوار با معدۀ چهارقسمتی که دست و پای آن ها دارای دو انگشت منتهی به سم است مانند گاو و گوسفند و شتر و گوزن، سم شکافته
نامطبوع، وخیم
شکوفه ها
جایی از رود یا نهر یا حوض که از آن آب توان برداشت و خورد آبشخوار مشرب منهل آبخور، ظرف آبخوری، منزل مقام موطن، نصیب قسمت، سرنوشت
آشامنده آب
سختی دشواری صعوبت، خطر
شترمرغ، ظلیم، آتش خواره، مجازاً سخت ستمکار
شریک
آنکه خوب و بمقدار زیاد غذا خورد، کسی که زندگانیش خوش و توام با عیش و عشرت باشد
پشتیبان پشتوان یاریگر
سنگ خوارک
پشتیبان، پشت وپناه، پشتواره
هوشیار، باهوش، هوشمند، زرنگ
کسی که غم و اندوه به خود راه بدهد، یار مهربان و دلسوز که در غم و غصۀ شخص شریک باشد، برای مثال پیوند عمر بسته به مویی است هوش دار / غم خوار خویش باش غم روزگار چیست (حافظ - ۱۴۸)