جدول جو
جدول جو

معنی نشخوار - جستجوی لغت در جدول جو

نشخوار
آنچه شتر و گاه و گوسفند و امثال آن خورده باشند و باز از معده بدهن آورند و بجوند و فرو برند
فرهنگ لغت هوشیار
نشخوار
((نُ خا))
حالتی است در حیوانات نشخوارکننده که غذای نیم جویده را از راه مری به دهان برمی گردانند و دوباره می جوند
فرهنگ فارسی معین
نشخوار
عمل نیم جویده فرو بردن غذا و آن را از راه مری به دهان برگرداندن و دوباره جویدن که خاص حیوانات نشخوار کننده است
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بشخوار
تصویر بشخوار
باز مانده آب در ظرفی که از آن آب خورده باشند سوء ر بشخور پیش خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشخوار
تصویر دشخوار
سخت و دشوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوار
تصویر ناخوار
مشکل، دشوار، ناهموار، غلیظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشخوار
تصویر نوشخوار
آنکه بلذت چیزی را خورد شاد خوار، نشخوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشخوار
تصویر بشخوار
((بِ یا بُ خا))
بازمانده آب در ظرفی که از آن آب خورده باشند، بشخور، پیش خور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دشخوار
تصویر دشخوار
((دُ خا))
سخت، مشکل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دشخوار
تصویر دشخوار
سخت، مشکل، برای مثال با مردم سهل خوی دشخوار مگوی / با آنکه در صلح زند جنگ مجوی (سعدی - ۱۷۲ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشخوار
تصویر بشخوار
باقی ماندۀ آب در ظرفی که از آن آب خورده باشند، پیش خوار، پیش خور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نخوار
تصویر نخوار
جبان، ترسو، ضعیف، متکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نخوار
تصویر نخوار
ضعیف، ترسو، متکبر
فرهنگ لغت هوشیار
عمل بعض جانوران که خوراک خود را نیم جویده فرو برند و سپس آنرا از راه مری بدهان باز گردانند و دوباره جوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشوار
تصویر نشوار
پارسی تازی گشته از نشخوار آخور آخور ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشوار
تصویر نشوار
نشخوار، عمل نیم جویده فرو بردن غذا و آن را از راه مری به دهان برگرداندن و دوباره جویدن که خاص حیوانات نشخوار کننده است
فرهنگ فارسی عمید
آنکه عمل نشخوار را انجام دهد، یا نشخوار کنندگان، جمع نشخوار کننده، گروه عظیمی از پستانداران سم دار که بیش از 200 گونه را شامل میشوند. این گروه جزو راسته زوج سمان محسوبند بدین معنی که دست و پای آنها بواسطه دو (ندره چهار) انگشت سم دار بزمین تکیه میکند و بقیه انگشتان کوچک شده اند یا بکلی از بین رفته اند. معده نشخوار کنندگان دارای 4 بخش است که عبارتند از: شکنبه (سیر آبی) و نگاری و هزار لا و شیر دان. قسمت شیردان معده حقیقی است و غدد گوارشی در آنجا قرار دارد و سه قسمت دیگر معده فاقد غدد گوار شیند و دارای بافت پوششی مطبق میباشند. نشخوار کنندگان در هنگام چرا مرتع لا ینقطع علف را کنده بدون جویدن بشکنبه میفرستند. موقعی که این قسمت از علف پر شد و حیوان با صطبل مراجعت عمل جویدن یا نشخوار شروع میشود. عمل نشخوار باین ترتیب است که قسمتی از علف های موجود در شکنبه بنگاری می آید و با انقباضی که حیوان به عضلات جدار نگاری وارد میکند از راه مری داخل دهان می شود و پس از آنکه در دهان جویده شد مجددا از راه مری پایین میرود. در این مرحله حیوان جداری را که در قسمتهای انتهای مری موجود است و بنام ناودان مری است بعقب میراند و علفهای جویده شده به هزار لا وارد میگردد و از هزار لا به شیر دان داخل میشود و در شیردان که معده حقیقی حیوان است علفها تحت تاثیر شیره های هاضمه قرار میگیرند (معمولا درعمل نشخوار پس از آنکه علفهای جویده شده وارد هزارلا شدند حیوان با انقباض بعدی که بجدارنگاری وارد میکندلقمه بعدی را بدهان میاورد) مهمترین تیره های نشخوار کنندگان عبارتند از: تیره شتران تیره تهی شاخان (شامل گاو و گوسفند و بز و آهو) و تیره پرشاخان (شامل گوزن ها) و تیره زرافگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشخوار کردن
تصویر نشخوار کردن
عمل نشخوار را انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
نشخوار کردن: شش سال بکام دل و آسانی خوردند باید زدن امروز چو اشتر همه نشخوار. (فرخی. عبد. 159)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشخوار کردن
تصویر نشخوار کردن
((~. کَ دَ))
کنایه از حرف دیگران را تکرار کردن
فرهنگ فارسی معین
حیوانات علف خوار با معدۀ چهارقسمتی که دست و پای آن ها دارای دو انگشت منتهی به سم است مانند گاو و گوسفند و شتر و گوزن، سم شکافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناگوار
تصویر ناگوار
نامطبوع، وخیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هشیوار
تصویر هشیوار
متین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشخوان
تصویر اشخوان
شکوفه ها
فرهنگ لغت هوشیار
جایی از رود یا نهر یا حوض که از آن آب توان برداشت و خورد آبشخوار مشرب منهل آبخور، ظرف آبخوری، منزل مقام موطن، نصیب قسمت، سرنوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبخوار
تصویر آبخوار
آشامنده آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشخواری
تصویر دشخواری
سختی دشواری صعوبت، خطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتشخوار
تصویر آتشخوار
شترمرغ، ظلیم، آتش خواره، مجازاً سخت ستمکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخوار
تصویر برخوار
شریک
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه خوب و بمقدار زیاد غذا خورد، کسی که زندگانیش خوش و توام با عیش و عشرت باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتوار
تصویر پشتوار
پشتیبان پشتوان یاریگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگخوار
تصویر سنگخوار
سنگ خوارک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتوار
تصویر پشتوار
پشتیبان، پشت وپناه، پشتواره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشیوار
تصویر هشیوار
هوشیار، باهوش، هوشمند، زرنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمخوار
تصویر غمخوار
کسی که غم و اندوه به خود راه بدهد، یار مهربان و دلسوز که در غم و غصۀ شخص شریک باشد، برای مثال پیوند عمر بسته به مویی است هوش دار / غم خوار خویش باش غم روزگار چیست (حافظ - ۱۴۸)
فرهنگ فارسی عمید