جدول جو
جدول جو

معنی نشاز - جستجوی لغت در جدول جو

نشاز
(نَ)
جای بلند. (منتهی الارب) (آنندراج). زمینی بر بالا. (مهذب الاسماء). مکان مرتفع. (المنجد) (اقرب الموارد). نشز. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). ج، انشاز
لغت نامه دهخدا
نشاز
(نِ)
جمع واژۀ نشز. رجوع به نشز شود
لغت نامه دهخدا
نشاز
بر آمده بلند، نا به جا، بیرون بیرون از آهنگ
تصویری از نشاز
تصویر نشاز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نشاط
تصویر نشاط
(پسرانه)
شادی، خوشی، سرزندگی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
(دخترانه)
حاجت، احتیاج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نشان
تصویر نشان
علامت، قطعه فلزی که غالباً از طلا، نقره یا برنز به شکل های مختلف ساخته می شود و در برابر خدمات اشخاص یا برای احترام و قدردانی از ورزشکاران، فضلا و دانشمندان به آنان داده می شود و آن را در بعضی مواقع جلو سینۀ خود می زنند، مدال، اثر، آرم مثلاً نشان استاندارد
هدف گیری، مشخصات، نشانی
جای زخم
دلیل، برهان، یادگار
زینت، نوع
مشهور، پرآوازه
پسوند متصل به واژه به معنای نشاننده مثلاً آتش نشان
نشان دادن: چیزی یا کسی را به کس دیگر نمایاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشز
تصویر ناشز
مردی که حقوق همسر خود را رعایت نمی کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاز
تصویر نهاز
بزی که پیشاپیش گله حرکت کند، پیشرو گله، کنایه از پیشرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
حاجت، میل و خواهش، عشق و آرزو، تحفه و هدیۀ درویشان، نذری که برای گرفتن مراد و حاجت به کسی یا جایی بدهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
شادی، خوشی، خوشحالی، میل، اراده، سبکی و چالاکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشاف
تصویر نشاف
دیوانگی، بی عقلی، دیوانه بودن، جنون، خبط دماغ، خبل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشوز
تصویر نشوز
نافرمانی و ناسازگاری کردن زن با شوهر
فرهنگ فارسی عمید
(اُ)
برداشتن استخوانهای مرده بجایگاه آن و ترکیب دادن بعض آنرا ببعض. (منتهی الارب). بلند نشاندن و استخوانها بجای خود گذاشتن و بعضی را به بعضی دیگر ترکیب دادن. (آنندراج). استخوانهای مرده را بلند کردن و بجایگاه خود گذاشتن و بعضی را بر بعضی دیگر سوار کردن. (از اقرب الموارد). استخوان بندی کردن. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقاز
تصویر نقاز
تورنگ دراز از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نشز، جاهای بلند ناسازگاری: زن، زدن شوی زن را، ستم کردن ناسازگاری کردن زن با شوهر خود، ناسازگاری زن. توضیح عدم اجرای وظایف زوجیت از طرف زن بدون وجود مانع شرعی و قانونی که درین صورت وی استحقاق نفقه نخواهد داشت
فرهنگ لغت هوشیار
این کلمه مکرردردیوان مسعود سعد آمده وظاهرابمعنی خسته وکوفته ومانند آنست: کرده اندم خدای ناترسان دریکی زاویه زحبس نشار. (مسعودسعد. 284) برفرازکوههاکردندیک لحظه درنگ درمضیق غارهاماندندیک ساعت نشار. (مسعودسعد. 171)، دراین بیت (اگرضبط صحیح باشد) بمعنی ضربت وکوبش آمده: مغزهاشان رانشاری دادازبرنده تیغ خانه هاشان رابساطی کردازسوزنده نار. (مسعودسعد. 171)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نماز
تصویر نماز
خدمت و بندگی، خدمتکاری، فرمانبرداری، پرستش، سجود
فرهنگ لغت هوشیار
نوازش: از نواز شاه آن زار حنیذ در تن خود غیرجان جانی ندید (ندید)، (مثنوی. نیک. 541: 6)، در ترکیب بمعنی نوازنده آید: بنده نوازکوچک نوازگوش نوازمهمان نواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهاز
تصویر نهاز
ترس، بیم
فرهنگ لغت هوشیار
تیرگر، در آویزنده، تیر انداز تیر ها تیرسازتیرگر، گیرنده وپرتاب کننده تیر. تیرها. واحدآن نشابه، جمع نشاشیب: زغنچه گل وازشاخ بیدبادصبا زمردین پیکان کردوبسدین نشاب. (معزی. 60)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نشاه، نو پیدایی ها خان ها خوان ها جمع نشات (نشاه)، نو پیداشدن، زنده شدن، پرورش یافتن، نو پیدایی، زندگی، پرورش، جهان عالمجمع نشات، هر مرتبه از مراتب اشیا اعم از مراتب عالیه یا دانیه هریک از مراتب انتقالی تکاملی اشیا: نشات دنیا نشات برزخ نشات آخرت نشات هیولی و غیره. یا نشات روح. غیبت اضافی است و حکم آن مخصوص به باطن ایمان است. یا نشات سر. غیبت حقیقی نفس است و حکم آن مختص بمقام احسان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشاج
تصویر نشاج
پر لبریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشاد
تصویر نشاد
سوگند دادن، تحلیف، خواندن کسی را به کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشاص
تصویر نشاص
ابر بلند، لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
خوشی، خرمی، سرور، شادی، طرب، شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
دیوانگی در خود کشنده، خشک کن زکاب خشک کن یاکاغذنشاف. کاغذخشک کن کاغذی که رطوبت جوهرومرکب راجذب کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشان
تصویر نشان
علامت، نشانی، علامتی که بدان کسی یا چیزی را باز شناسند
فرهنگ لغت هوشیار
نوجوان شدن، پرورش یافتن کیف، حالی که بر اثر مسکرات یا مخدری به شخص معتاد دست دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشز
تصویر ناشز
سرپیچنده: از فرمان شوی دشفرمان در پهلوی
فرهنگ لغت هوشیار
از جای برداشتن، بلند نشاندن بلند نهادن، به هم پیوستن چون استخوان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
حاجت، احتیاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نماز
تصویر نماز
نماژ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
شادی، شور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
احتیاج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نشان
تصویر نشان
مهر، آیت، آرم
فرهنگ واژه فارسی سره