عمادالدین، متخلص به نسیمی. از سادات شیراز و از شاعران قرن نهم است. به روایت مؤلف تذکرۀ روز روشن، صوفی مشرب و مستغرق بحار توحید بود و کلمات خلاف ظاهر از زبانش سر برمی زد، بنابر آن وی را به فتوای ملایان شیراز در سنۀ 837 هجری قمری بر دار کشیدند و مسلوخ نمودند و میرفرخی گیلانی بدین مناسبت گفته: نسیمی چون وزید از جانب دوست نسیمی را برون آورد از پوست. او راست: ماه نو چون دیدم ابروی توام آمد به یاد گل نظر کردم گل روی توام آمد به یاد وصف باغ خلد می کردند بزم زاهدان جنت آباد سر کوی توام آمد به یاد. # باطن صافی ندارد صوفی پشمینه پوش دست زن در دامن دردی کشان جرعه نوش چند می گوئی بپوش از روی خوبان دیده را هیچ شرم از روی خوبانت نمی آید؟ خموش ! زاهدت نام است وداری در میان خرقه بت روبه سوی خود کن ای گندم نمای جوفروش. # گر کنی قبلۀ جان روی نگاری باری ور بری عمر به سر در غم یاری باری ای نسیمی ز خدا دولت منصور طلب عاشق ار کشته شود بر سر داری باری. رجوع به ریاض الشعراء ص 235 و شمع انجمن ص 467 و فارسنامۀ ناصری ج 2 ص 151 و ریحانهالادب ج 4 ص 193 و روز روشن چ تهران ص 818 و مجالس العشاق ص 162 و مجمعالفصحا چ مصفا ج 4 ص 55 شود
عمادالدین، متخلص به نسیمی. از سادات شیراز و از شاعران قرن نهم است. به روایت مؤلف تذکرۀ روز روشن، صوفی مشرب و مستغرق بحار توحید بود و کلمات خلاف ظاهر از زبانش سر برمی زد، بنابر آن وی را به فتوای ملایان شیراز در سنۀ 837 هجری قمری بر دار کشیدند و مسلوخ نمودند و میرفرخی گیلانی بدین مناسبت گفته: نسیمی چون وزید از جانب دوست نسیمی را برون آورد از پوست. او راست: ماه نو چون دیدم ابروی توام آمد به یاد گل نظر کردم گل روی توام آمد به یاد وصف باغ خلد می کردند بزم زاهدان جنت آباد سر کوی توام آمد به یاد. # باطن صافی ندارد صوفی پشمینه پوش دست زن در دامن دردی کشان جرعه نوش چند می گوئی بپوش از روی خوبان دیده را هیچ شرم از روی خوبانت نمی آید؟ خموش ! زاهدت نام است وداری در میان خرقه بت روبه سوی خود کن ای گندم نمای جوفروش. # گر کنی قبلۀ جان روی نگاری باری ور بری عمر به سر در غم یاری باری ای نسیمی ز خدا دولت منصور طلب عاشق ار کشته شود بر سر داری باری. رجوع به ریاض الشعراء ص 235 و شمع انجمن ص 467 و فارسنامۀ ناصری ج 2 ص 151 و ریحانهالادب ج 4 ص 193 و روز روشن چ تهران ص 818 و مجالس العشاق ص 162 و مجمعالفصحا چ مصفا ج 4 ص 55 شود
جریان ضعیف هوا که جهت وزش آن در مواقع مختلف تغییر می کند مانند نسیم خشکی هنگام شب به سمت دریا و نسیم دریا هنگام روز به جانب خشکی، هوای خنک، باد ملایم، بوی خوش
جریان ضعیف هوا که جهت وزش آن در مواقع مختلف تغییر می کند مانند نسیم خشکی هنگام شب به سمت دریا و نسیم دریا هنگام روز به جانب خشکی، هوای خنک، باد ملایم، بوی خوش
شاه فضل (سید...) مشهدی شیروانی، از دانشمندان و شعرای قرن هشتم هجری قمری است، در علوم غریبه دستی داشته و به فرمان میرانشاه فرزند تیمور لنگ به تهمت اختراع مذهب حروفی به سال 798 هجری قمری کشته شده است. دو کتاب جاودان صغیر و جاودان کبیر از تصنیفات اوست، از اشعار اوست: وجودم زمانی که پیدا نبود بجز مظهر حق تعالی نبود به مصر وجود آن زمان آمدم که با یوسف جان زلیخا نبود فرشته مرا سجده آنروز کرد که با آدم ای خواجه حوا نبود من آن دم دم از زندگی می زدم که در نفس آدم مسیحا نبود. (از ریحانه الادب ج 4 ص 222) (ریاض العارفین ص 156) (صبح گلشن ص 534). رجوع به فرهنگ سخنوران شود
شاه فضل (سید...) مشهدی شیروانی، از دانشمندان و شعرای قرن هشتم هجری قمری است، در علوم غریبه دستی داشته و به فرمان میرانشاه فرزند تیمور لنگ به تهمت اختراع مذهب حروفی به سال 798 هجری قمری کشته شده است. دو کتاب جاودان صغیر و جاودان کبیر از تصنیفات اوست، از اشعار اوست: وجودم زمانی که پیدا نبود بجز مظهر حق تعالی نبود به مصر وجود آن زمان آمدم که با یوسف جان زلیخا نبود فرشته مرا سجده آنروز کرد که با آدم ای خواجه حوا نبود من آن دم دم از زندگی می زدم که در نفس آدم مسیحا نبود. (از ریحانه الادب ج 4 ص 222) (ریاض العارفین ص 156) (صبح گلشن ص 534). رجوع به فرهنگ سخنوران شود
مصاحبت. مجالست. همنشینی. (ناظم الاطباء). عمل ندیم. رجوع به ندیم شود: و قومی را از اهل علم و حکمت تربیت کنی کی هر روز به نوبت آیند و ندیمی من کنند. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 100) ، هم پیالگی. (ناظم الاطباء) ، خوشمزگی. سخن های شیرین گفتن: مست گشت و شاد و خندان همچو باغ در ندیمی و مضاحک رفت و لاغ. مولوی
مصاحبت. مجالست. همنشینی. (ناظم الاطباء). عمل ندیم. رجوع به ندیم شود: و قومی را از اهل علم و حکمت تربیت کنی کی هر روز به نوبت آیند و ندیمی من کنند. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 100) ، هم پیالگی. (ناظم الاطباء) ، خوشمزگی. سخن های شیرین گفتن: مست گشت و شاد و خندان همچو باغ در ندیمی و مضاحک رفت و لاغ. مولوی