جدول جو
جدول جو

معنی نسیرم - جستجوی لغت در جدول جو

نسیرم
(نَ رَ)
نسر. (برهان قاطع). نسار. (ناظم الاطباء). جائی باشد که آفتاب بر آن کمتر تابد. (برهان قاطع) (آنندراج). جائی که آفتاب نتابد. (جهانگیری) (از سروری) (از ناظم الاطباء). با نسر و نسار قیاس شود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، بعضی گویند نسیرم جائی است که پیوسته آفتاب بر آن تابد، والله اعلم. (برهان قاطع) (آنندراج) ، تابدان. (جهانگیری) (برهان قاطع) (آنندراج). و آن روزنه ای است از خانه که یک جانب آن را پارچه چسبانند و نقاشی کنند. (برهان قاطع) (آنندراج). روشندان. (جهانگیری). روزنه و دریچه و جائی که در آن آفتاب تابد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نسیرم
موضعی که درآنجاآفتاب هرگز نتابدیاکم بتابدمحلی که روبشمال قرار دارد، خانه ای که درسایه کوه ازچوب و خاشاک سازند، سایه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نسیم
تصویر نسیم
(دخترانه)
باد ملایم، باد خنک، بوی خوش، نصرت نکیسا، نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی، باد بسیار آرام
فرهنگ نامهای ایرانی
جریان ضعیف هوا که جهت وزش آن در مواقع مختلف تغییر می کند مانند نسیم خشکی هنگام شب به سمت دریا و نسیم دریا هنگام روز به جانب خشکی، هوای خنک، باد ملایم، بوی خوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیرم
تصویر نیرم
دلیر، پهلوان، نریمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیرم
تصویر سیرم
دوال از پوست شکار که از آن بند شمشیر و خنجر درست کنند، تسمه، برای مثال برای مصلحت کار دوستان تو هردم / زمانه برکشد از پشت دشمنان تو سیرم (ابن یمین - ۱۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
(نَ رَ)
نریمان. پدر سام. (جهانگیری) (رشیدی) (برهان قاطع). جد رستم. (برهان قاطع). رجوع به نریمان شود:
ز ما باد برسام نیرم درود
خداوند شمشیر و کوپال و خود.
فردوسی.
تو پور گو پیلتن رستمی
ز دستان سامی و از نیرمی.
فردوسی.
توگفتی گو پیلتن رستم است
و یا سام شیر است و یا نیرم است.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نَ چِ)
شهرکی است از اعمال سیراف و گرمسیر عظیم است. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 141). شهری است به ناحیت پارس بر کران دریا و جای بازرگانان است. (حدودالعالم). قریه ای است بزرگ به ساحل فارس به پانزده فرسنگی سیراف، واز آنجاست ابراهیم بن عبداﷲ نحوی لغوی مکنی به ابواسحاق. (یادداشت مؤلف). و رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
تسمه و دوالی باشد سفید که چشمۀ آن را کنده باشند بجهت آنکه نرم شود و از آن بند شمشیر کنند و بند کارد و خنجر و شکاربند پرندگان شکاری نیز سازند. (برهان) (آنندراج). دوال سفید که چشمۀ آن راکنده باشند تا نرم شود. (فرهنگ رشیدی) :
سیرم پشتش از ادیم سیاه
مانده زین کوهه رامیان دو راه.
نظامی.
سیرم از پشت جدی نپسندم
نسزد زآن دوال شه بندم.
امیرخسرو (از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
باد نرم، دم باد، باد خوش، باد خنک
فرهنگ لغت هوشیار
چرمی نازک و سفید که از آن بند شمشیر کارد خنجر و مانند آن سازند تسمه دوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
((نَ))
باد خنک و ملایم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیرم
تصویر سیرم
((رُ))
تسمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
النّسيم
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
Breeziness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
brise
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
산들바람
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
ہوا کا جھونکا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
ลมเบา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
רוח קלה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
そよ風
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
微风
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
upepo mwepesi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
মৃদু বাতাস
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
angin sepoi-sepoi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
मंद हवा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
brezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
brisa
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
briesje
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
бриз
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
бриз
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
bryza
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
brisa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
Brise
دیکشنری فارسی به آلمانی