کثیرالنسیان. (المنجد) (اقرب الموارد). فراموش کننده. (مهذب الاسماء). بسیار فراموش کننده. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). ناسی. (آنندراج). قال اﷲ: و ماکان ربک نسیاً (قرآن 64/19) ، أی ناسیاً، آن که در قومش به شمار نیاید. (از المنجد) (از اقرب الموارد). آن که در قوم شمارش نکنند. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب)
کثیرالنسیان. (المنجد) (اقرب الموارد). فراموش کننده. (مهذب الاسماء). بسیار فراموش کننده. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). ناسی. (آنندراج). قال اﷲ: و ماکان ربک نسیاً (قرآن 64/19) ، أی ناسیاً، آن که در قومش به شمار نیاید. (از المنجد) (از اقرب الموارد). آن که در قوم شمارش نکنند. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب)
دوک مارشال فرانسوی که در سالهای 1794 و 1808 و 1823 میلادی خود را مشهور و ممتاز ساخت و در سال 1814 در مقابل متحدین از پاریس دفاع کرد (1754-1842م.). (از لاروس)
دوک مارشال فرانسوی که در سالهای 1794 و 1808 و 1823 میلادی خود را مشهور و ممتاز ساخت و در سال 1814 در مقابل متحدین از پاریس دفاع کرد (1754-1842م.). (از لاروس)
نام ناحیه ای که تقسیم آن بدین تفصیل است: 1- ناحیه ای در طرف شرقی اردن که شامل نصف ملک جلعاد تا باشان و ارجوب بود، یعنی از محنایم تا حرمون و از اردن و دریای جلیل تا به دشت سوریه امتداد داشت. 2- ناحیه ای در مغرب اردن که از دریای مدیترانه تا به اردن و از اشیر و یساکار به طرف شمال تا به افرائیم به طرف جنوب امتداد می داشت. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به همین مأخذ و مدخل قبل شود
نام ناحیه ای که تقسیم آن بدین تفصیل است: 1- ناحیه ای در طرف شرقی اردن که شامل نصف ملک جلعاد تا باشان و ارجوب بود، یعنی از محنایم تا حرمون و از اردن و دریای جلیل تا به دشت سوریه امتداد داشت. 2- ناحیه ای در مغرب اردن که از دریای مدیترانه تا به اردن و از اشیر و یساکار به طرف شمال تا به افرائیم به طرف جنوب امتداد می داشت. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به همین مأخذ و مدخل قبل شود
رودی است در مشرق ممالک متحدۀ امریکای شمالی که در ساحل چپ رود اوهایو (شعبه می سی سی پی) به آن می ریزد و 1060000 گز طول دارد و در آن تأسیسات هیدروالکتریک و آبیاری احداث شده است که اهمیت فراوان دارد. و این رود ایالت تنسی رامشروب می سازد. (از لاروس) (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به مادۀ قبل و قاموس الاعلام ترکی ذیل تنسه شود یکی از ایالات متحدۀامریکای شمالی که بوسیلۀ رود تنسی مشروب می گردد و 3292000 تن سکنه دارد و مرکز آن ناشویل است و مم فیس هم از شهرهای مهم این ایالت می باشد. (از لاروس). رجوع به مادۀ بعد و قاموس الاعلام ترکی ذیل تنسه شود
رودی است در مشرق ممالک متحدۀ امریکای شمالی که در ساحل چپ رود اوهایو (شعبه می سی سی پی) به آن می ریزد و 1060000 گز طول دارد و در آن تأسیسات هیدروالکتریک و آبیاری احداث شده است که اهمیت فراوان دارد. و این رود ایالت تنسی رامشروب می سازد. (از لاروس) (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به مادۀ قبل و قاموس الاعلام ترکی ذیل تنسه شود یکی از ایالات متحدۀامریکای شمالی که بوسیلۀ رود تنسی مشروب می گردد و 3292000 تن سکنه دارد و مرکز آن ناشویل است و مم فیس هم از شهرهای مهم این ایالت می باشد. (از لاروس). رجوع به مادۀ بعد و قاموس الاعلام ترکی ذیل تنسه شود
فراموش شده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فراموش کرده شده. (غیاث) (آنندراج). فراموش شده و در فراموشی نهاده و غفلت شده و اهمال کرده شده و سهل انگاری شده و سهوشده. (ناظم الاطباء) : فأجائها المخاض الی جذع النخله قالت یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیاً منسیاً. (قرآن 23/19). گمان مبر که بماند سوی خدا آن روز ز کرده هات به مثقال ذره ای منسی. ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 362). جز محمد منشی که محمد منسی انگاشته اند ازیرا از دفتر مذکوران نام او برداشته... (نفثهالمصدور چ یزدگردی ص 121) ، آنکه بر رگ نسای وی رسیده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه بر رگ نسای وی آسیبی رسیده باشد و در این معنی به کسر میم نیزقرائت شده است. (از اقرب الموارد)
فراموش شده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فراموش کرده شده. (غیاث) (آنندراج). فراموش شده و در فراموشی نهاده و غفلت شده و اهمال کرده شده و سهل انگاری شده و سهوشده. (ناظم الاطباء) : فأجائها المخاض الی جذع النخله قالت یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیاً منسیاً. (قرآن 23/19). گمان مبر که بماند سوی خدا آن روز ز کرده هات به مثقال ذره ای منسی. ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 362). جز محمد منشی که محمد منسی انگاشته اند ازیرا از دفتر مذکوران نام او برداشته... (نفثهالمصدور چ یزدگردی ص 121) ، آنکه بر رگ نسای وی رسیده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه بر رگ نسای وی آسیبی رسیده باشد و در این معنی به کسر میم نیزقرائت شده است. (از اقرب الموارد)
ضد وحشی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : نه وحشی دیدم آنجا و نه انسی نه راکب دیدم آنجا و نه راجل. منوچهری. که عمری شد که همجنسی ندیدم بجز وحشی دگر انسی ندیدم. (منسوب به نظامی).
ضد وحشی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : نه وحشی دیدم آنجا و نه انسی نه راکب دیدم آنجا و نه راجل. منوچهری. که عمری شد که همجنسی ندیدم بجز وحشی دگر انسی ندیدم. (منسوب به نظامی).
واحد انس. (از اقرب الموارد). واحد انس یعنی یک نفر آدم از مردم. (ناظم الاطباء). آدمی. (آنندراج) (مؤید الفضلاء) (ترجمان القرآن جرجانی). مردم. انسان. یکی از مردم. یک انسان. یک آدمی. یک انس. (یادداشت مؤلف) : فقولی انی نذرت للرحمن صوماً فلن اکلم الیوم انسیاً. (قرآن 27/19) هستم آبستن، لیکن ز چنان جنسی که نه اویستی جنی و نه خود انسی. منوچهری. بگوی من پذیرفته ام و پیمان کرده ام خدای تعالی را خاموشی، امروز با هیچ مردم سخن نخواهم گفت. (کشف الاسرار ج 6 ص 24). و سخنش روح افزای دل انسیان. (ترجمه محاسن اصفهان ص 28). - انسی و جان، انس و جن: تو کعبۀ عجم شده او کعبۀ عرب او و تو هر دو قبلۀ انسی و جان شده. خاقانی. پدیدآرندۀ انسی و جانی اثرهای زمینی وآسمانی. نظامی. ج، اناسی ّ، اناسی، اناسیه، اناس. (منتهی الارب). ج، اناس و اناسی ّ. (از اقرب الموارد). و رجوع به انسان و انس شود، خداوند ستور بانشاط شدن، یا خوش اهل گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). خداوند ستور نشاطی گشتن. (تاج المصادر بیهقی) ، گزیدن مار، گره گشادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). گشادن گره. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، دراز کردن گره یا بند شتران. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دراز کردن پای بند شتران. (آنندراج). دراز کردن انشوطه عقال و گشودن آن. (از اقرب الموارد) ، ربودن چیزی را، استوار کردن، بی قصد گرفتن شتران را و راندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
واحد انس. (از اقرب الموارد). واحد انس یعنی یک نفر آدم از مردم. (ناظم الاطباء). آدمی. (آنندراج) (مؤید الفضلاء) (ترجمان القرآن جرجانی). مردم. انسان. یکی از مردم. یک انسان. یک آدمی. یک انس. (یادداشت مؤلف) : فقولی انی نذرت للرحمن صوماً فلن اکلم الیوم انسیاً. (قرآن 27/19) هستم آبستن، لیکن ز چنان جنسی که نه اویستی جنی و نه خود انسی. منوچهری. بگوی من پذیرفته ام و پیمان کرده ام خدای تعالی را خاموشی، امروز با هیچ مردم سخن نخواهم گفت. (کشف الاسرار ج 6 ص 24). و سخنش روح افزای دل انسیان. (ترجمه محاسن اصفهان ص 28). - انسی و جان، انس و جن: تو کعبۀ عجم شده او کعبۀ عرب او و تو هر دو قبلۀ انسی و جان شده. خاقانی. پدیدآرندۀ انسی و جانی اثرهای زمینی وآسمانی. نظامی. ج، اَناسی ّ، اَناسی، اَناسیَه، اُناس. (منتهی الارب). ج، اُناس و اَناسی ّ. (از اقرب الموارد). و رجوع به انسان و انس شود، خداوند ستور بانشاط شدن، یا خوش اهل گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). خداوند ستور نشاطی گشتن. (تاج المصادر بیهقی) ، گزیدن مار، گره گشادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). گشادن گره. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، دراز کردن گره یا بند شتران. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دراز کردن پای بند شتران. (آنندراج). دراز کردن انشوطه عقال و گشودن آن. (از اقرب الموارد) ، ربودن چیزی را، استوار کردن، بی قصد گرفتن شتران را و راندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
پسر حزقیا و جانشین وی بر تخت مملکت یهودکه در سن دوازده سالگی و به سال 698 قبل از میلاد بر تخت شهریاری نشست و به سال 642 قبل از میلاد درگذشت. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به همین مأخذ و مدخل قبل و بعد شود
پسر حزقیا و جانشین وی بر تخت مملکت یهودکه در سن دوازده سالگی و به سال 698 قبل از میلاد بر تخت شهریاری نشست و به سال 642 قبل از میلاد درگذشت. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به همین مأخذ و مدخل قبل و بعد شود
فراموش گردانندۀ چیزی مر کسی را. (آنندراج). آنکه سبب فراموشی و نسیان گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : بنات افکارش غیرت حور و ولدان است، ابیات دلاویزش ناسخ سخنان سحبان و منشآت لطف آمیزش منسی احسان حسّان. (مقدمۀ دیوان حافظ منسوب به محمد گلندام چ قزوینی ص ق)
فراموش گردانندۀ چیزی مر کسی را. (آنندراج). آنکه سبب فراموشی و نسیان گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : بنات افکارش غیرت حور و ولدان است، ابیات دلاویزش ناسخ سخنان سحبان و منشآت لطف آمیزش منسی احسان حسّان. (مقدمۀ دیوان حافظ منسوب به محمد گلندام چ قزوینی ص ق)