جدول جو
جدول جو

معنی نسطوری - جستجوی لغت در جدول جو

نسطوری
فرقه ای از مسیحیان که برای مسیح دو جنبۀ الهی و انسانی قائل هستند و در عراق، ایران، لبنان و سوریه اقامت دارند
فرهنگ فارسی عمید
نسطوری
(نَ / نُ)
ترسایی. (برهان قاطع) (آنندراج) ، منسوب به نسطور. پیرو فرقۀ نسطور. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). تابع نسطور. (اقرب الموارد). ج، نساطره:
خاصه همسایگان نسطوری
که مرا عیسی دوم خوانند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
نسطوری
نستوری ترسایی منسوب به نسطور
تصویری از نسطوری
تصویر نسطوری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مسطوره
تصویر مسطوره
نمونۀ کالا که از جایی به جای دیگر فرستاده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
قصه ها و حکایت های بازمانده از دوران باستان دربارۀ خدایان، قهرمانان و به وجود آمدن اشیا و حوادث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناموری
تصویر ناموری
دارای نام بودن، نیک نامی، شهرت
فرهنگ فارسی عمید
(اُ)
طایفه ای از ایل بچاقچی، از طوایف کرمان و بلوچستان. مرکب از 40 خانوار است. سردسیر، اسطور. گرمسیر، مزرج. یکی از قراء سیرجان میباشد. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 95)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُ / نِ)
نسطوریوس (نسطور) اسقف قسطنطنیه، متولد در جرمانیسی (سوریه) در حدود 380 میلادی و متوفی در لیبی در حدود 440 میلادی وی شاگرد تئودور از مردم مپسوس بود. وی نخست به دیر سن اپرپر نزدیک انطاکیه رفت. تئودوز دوم او را به اسقفی قسطنطنیه منصوب کرد (سال 428 میلادی). وی به ضد پیروان آریوس اقدام کرد، اما به زودی معتقد شد که در عیسی مسیح دو شخص و دو طبیعت وجود داشت. امپراطور که در ابتدا موافق او بود، پس از محکومیت عقاید او، از قبول بدعت وی دست کشید و بدو اجازه داد که در صومعۀ ’سن اپرپر’ انزوا گزیند، ولی بعدها وی را به واحه ای در صحرای لیبی تبعید کرد (سال 435 میلادی). (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). اسقف قسطنطنیه بود و به حکم مجامع روحانی آنجا بدعت گذار شناخته و تبعید شد و در حدود 440 میلادی در مصر درگذشت. (تاریخ تصوف در اسلام غنی ص 86). از عهد سلطنت فیروز به بعد بر اثر آنکه زعمای مدرسه ایرانیان که در رها دایر بود عقاید نسطوریوس را پذیرفته و در نتیجۀ اخراج از رها و قلمرو حکومت رومیان به نصیبین پناهنده شدند، این مذهب در ایران قوت یافت و حتی گاه از طرف شاهنشاهان ساسانی علی رغم رومیان تقویت شد و کلیساهای نسطوریان در بسیاری از نقاط ایران و برخی از بلاد ماوراءالنهر دایر گردید و بازماندگان این عیسویان در عهد اسلامی تا حدود قرن پنجم در بسیاری از بلاد ایران به وفور به سر می بردند. (تاریخ ادبیات صفا ج 1 ص 6) :
مرا اسقف محقق تر شناسد
زیعقوب و ز نسطور و ز ملکا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(نُ / نِ رِ)
رئیس صنف نسطوریه از نصاری. (مفاتیح). نسطور. حکیمی ترسامذهب که در انجیل تصرفات کرده و پیروان اونسطوریهاند. (از منتهی الارب). رجوع به نسطور شود
لغت نامه دهخدا
مأخوذ از تازی، کشتبان و نگاه دارندۀ کشت وزراعت، (ناظم الاطباء)، کشتبان را گویند که زراعت نگه دارنده باشد، (آنندراج از هفت قلزم) (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(نَ/ نُ ری یَ)
گروه پیرو نسطور. (ناظم الاطباء). گروهی از ترسا که در مذهب مخالفند باقی ترسایان راو ایشان اصحاب نسطورند که حکیمی بود در زمان مأمون و بروفق مذهب خود در انجیل تصرف کرده و قال اًن ّ الله واحد ذو اقانیم ثلاثه و هو بالرومیه نسطورس. (منتهی الارب) ، مذهب نسطور. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
در تازی نیامده پردگی پرده نشینی پاکدامنی پوشیده شدن پنهان بودن، پرده نشینی، پاکدامنی عفت: دوستان، دختر رز توبه ز مستوری کرد شد سوی محتسب و کار بدستوری کرد. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازوری
تصویر نازوری
بی زوری بی طاقتی ناتوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموری
تصویر ناموری
دارای نام بودن، نام دادگی مسمی بودن، شهرت معروفیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسروری
تصویر مسروری
مسرور بودن نشاط شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
مسطوره در فارسی مونث مسطور و درفارسی: نمونه کالا مونث مسطور: نوشته ها، نمونه های کالا. توضیح بمعنی اخیر در زبان عربی مسطره بفتح میم و سکون سین است، جمع مسطورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطوره
تصویر قسطوره
جند بیدستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورطوری
تصویر ورطوری
نادرست نویسی ورتوری پارسی است از گیاهان سطاخینس
فرهنگ لغت هوشیار
فرتیغی منسوب به ساطور آنچه به ساطور ریزه ریزه شده باشد از سبزی و گوشت و جز آن، دارنده ساطور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستوری
تصویر دستوری
وزارت، وزیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
قصه وحکایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نستوری
تصویر نستوری
قطعه ایست ضربی دو} نوا {که سه ضرب سنگین است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناطوری
تصویر ناطوری
شغل و عمل ناطور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسطوریه
تصویر نسطوریه
نستور گرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نستوری
تصویر نستوری
((نَ))
نسطوری، قطعه ای است ضربی در «نوایی» که سه ضرب سنگینی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
((اُ طُ رِ))
افسانه، قصه، سخن بیهوده و پریشان، مفرد اساطیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دستوری
تصویر دستوری
((دَ))
فرمان، اجازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسطوره
تصویر مسطوره
((مَ رِ))
نمونه، نمونه کالا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
افسانه، داستان، استوره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوآوری
تصویر نوآوری
ابتکار، اختراع، آفرینشگری، نوآفرینی، نخست سازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دستوری
تصویر دستوری
آمرا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوآوری
تصویر نوآوری
Ingenuity, Innovation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناجوری
تصویر ناجوری
Ungainliness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نوآوری
تصویر نوآوری
engenhosidade, inovação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناجوری
تصویر ناجوری
desajeitamento
دیکشنری فارسی به پرتغالی