- نسخه
- روگرفت، نگارش، رونوشت
معنی نسخه - جستجوی لغت در جدول جو
- نسخه
- کتاب منقول، آنچه از آن باز نویسند، رونویسی از کتابی، رونوشت
- نسخه ((نُ خِ))
- نوشته ای که از روی نوشته دیگر تهیه کنند، کاغذ حاوی دستورات پزشک، رونوشت، واحدی برای شمارش کتاب و رساله، جمع نسخ
- نسخه
- صورتی از دارو که پزشک برای بیمار می نویسد تا از داروخانه بگیرد، نوشته ای که از روی نوشتۀ دیگر تهیه شود، نوشته
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پسادست
بوی بد
دم، نفس، در پزشکی ورم و آماس شکم
نفخۀ صور: بادی که اسرافیل در روز رستاخیز در صور یعنی شیپور خود می دمد و مردگان زنده می شوند،برای مثال حریفان خلوت سرای الست / به یک جرعه تا نفخۀ صور مست (سعدی۱ - ۱۰۳)
نفخۀ صور: بادی که اسرافیل در روز رستاخیز در صور یعنی شیپور خود می دمد و مردگان زنده می شوند،
خرید و فروش چیزی به صورتی که پول آن بعداً پرداخت شود، به طور نسیه مثلاً آن لباس را نسیه خریدم
سست خرد، سست اندام
ناسخه در فارسی مونث ناسخ براندازنده مونث ناسخ. یا آیه ناسخه
آنچه نقد نباشد و بزمانه بعید وعده ادای آن کرده باشند، خرید و فروش و داد و ستدی که بهای آنرا نقد ندهند و به مهلت و فرصت ادا کنند
نسمه در فارسی، دم (نفس)، روان (نفس)، آدمی، بنده، دم نفس، روح روان، انسان، بنده، عبد، جمع نسمنسمات
نوشته، مکتوب، پیش نویس
هرچینه ورده ازدیوارگلین که روی هم چینندعرق لاد: این چندنسپه است ک
نسبت در فارسی هارفت همگر، خویشی خویشاوندی، پیوستگی پیوند، وابستگی به سنجش تااندازه ای نسبت بدیگران (دیگرها) : فلان نسبه آدم خوبی است، تاحدی. توضیح صحیح صورت فوق است و} نسبتا {غلط است
نفخه در فارسی یک بار دمیدن، وزیدن باد دمیدن باد، آماس شکم، دمش یک بار دمیدن با دهان دم و غیره. یا نفخه اسرافیل (اسرافیلی) دمیدن اسرافیل در صور نفخه صور: بیک نفخه اسرافیلی همه را در بسیط قیامت حاضر کند، یک بار باد کردن، پر شدن شکم از باد، ورم بادی سخت ورم ریحی آماس شکم. یانفخه روح. دمی که روح القدس در آستین مریم مادر عیسی دمید
نسخه ها، نوشته ها، جمع واژۀ نسخه
زدایش سترش، برانداختن، زشتکرد، رونویسی پاچن برداری، هیچش، دگر تنی فرهنگسار: جا به جایی روان آدمی پس از مرگ به تنی دیگر، زدایا گونه ای دبیره نویسی که پدید آورنده آن یک ایرانی به نام ابن مقله پی زاوی پارسی است او برای آن که از دشواری های کاربرد دبیری کوفی بکاهد زدایا را ساخت این دبیره از آن روی زدایا (نسخ) نامیده می شود که پس از پیدایش آن دبیره نویسی کوفی از میان رفته است (بهره از خط و خطاطان ابوالقاسم رفیعی مهر آبادی رویه 9)، جمع نسخه، نسک ها پاچن ها فاجین ها باطل کردن زایل کردن، تغییرصورت دادن، انتقال یافتن روح انسانی پس ازمرگ جسمی بجسم دیگر تناسخ مقابل مسخ فسخ رسخ، بطلان زوال: این نسخ مامی فرماییم وهرچه منسوخ کنیم ازآن کنیم تادیگری به از آن آریم. یاخط نسخ. یکی ازخطوط معروف اسلامی معمول درکشورهای اسلامی، خط بطلان، یاخط نسخ درچیزی کشیدن، آنراابطال کردن: چوزحرف ماگذشتی قلمی درآسمان کش بمثال لاابالی خط نسخ درجهان کش، (سیف اسفرنگی. تاریخ ادبیات دکترصفاج 2 ص 797) امابیان قران خط نسخ برآن کشید، جمع نسخه
((نَ))
فرهنگ فارسی معین
منسوخ ساختن و باطل کردن چیزی، تغییر صورت دادن، یکی از شش خط اختراعی ابن مقله که قرآن را معمولاً با آن خط می نویسند
باطل کردن
در هنر خوشنویسی یکی از خطوط اسلامی که یاقوت معتصمی آن را پدید آورد و در کتابت قرآن و حروف چینی به کار می رود
رد کردن، برگرداندن چیزی، نوشتن
در هنر خوشنویسی یکی از خطوط اسلامی که یاقوت معتصمی آن را پدید آورد و در کتابت قرآن و حروف چینی به کار می رود
رد کردن، برگرداندن چیزی، نوشتن
نسک گرفتن، فاجین گرفتن، دستور دارویی گرفتن نسخه برداشتن استنساخ، دستور دارویی گرفتن بیمارازپزشک
دستور کار
نسک رخشی
فاجین پزشک دستور دارویی
فاجین دادن دستور دارویی دادن نسخه رساله یاکتابی رابکسی دادن، دستوردارویی دادن پزشک بیماررا
نسک دستنویس
نسک چاپی
پاچن پیچیدن فاجین پیچیدن
رو نوشت گرفتن، جنگ ساختن، نمونه گرفتن نسخه بردن ازچیزی. کتاب یا رساله یاشعری جالب توجه ونغزبرای خودیا دیگری نسخه ای نوشتن، چیزی راسرمشق قراردادن و ازآن تقلیدکردن: واگرآن مخدوم که نسخه مکارم ازشمائل اوبرند (ع) : فشکر الدهریقفی بالفراق می گوید
پاچن برداشتن نسک برداشتن رو نوشت برداشتن رونوشت برداشتن استنساخ کردن