حصنی است در اقصای یمن و گویند حصنی است آنسوی نجیر. شاعر در وصف حمار وحشی گوید: باسبیل کان بها برههً. من الدهر مانبحته الکلاب. و این صفت کوه است نه حصن. و ابن الدمینه گوید: اسبیل کوهی است در مخلاف ذمار و آن منقسم به دو نیمه است نصف آن بمخلاف رداع و نصف دیگر بشهر عنس کشد و بین اسبیل و ذمار پشته ایست سیاه و در آن چاهی است موسوم به حمام سلیمان و مردم از بیماریهای جرب وغیره بدان استشفا کنند. (معجم البلدان)
حصنی است در اقصای یمن و گویند حصنی است آنسوی نجیر. شاعر در وصف حمار وحشی گوید: باسبیل کان بها بُرْهَهً. من الدهر مانبحته الکلاب. و این صفت کوه است نه حصن. و ابن الدُمینه گوید: اسبیل کوهی است در مخلاف ذمار و آن منقسم به دو نیمه است نصف آن بمخلاف رُداع و نصف دیگر بشهر عَنْس کشد و بین اسبیل و ذمار پشته ایست سیاه و در آن چاهی است موسوم به حمام سلیمان و مردم از بیماریهای جرب وغیره بدان استشفا کنند. (معجم البلدان)
قلاب (عموما)، آهن پاره ای که بر سر موی اسب یا طنابی بندند و بدان ماهی گیرند شست ماهی گیری: هر یکی از بهر صید این ضعفا را تیز چو نشپیل کرده اند انامل. (ناصر خسرو. 244)، آلتی مانند قلاب که بوسیله آن خرما را از درخت فرود آورند
قلاب (عموما)، آهن پاره ای که بر سر موی اسب یا طنابی بندند و بدان ماهی گیرند شست ماهی گیری: هر یکی از بهر صید این ضعفا را تیز چو نشپیل کرده اند انامل. (ناصر خسرو. 244)، آلتی مانند قلاب که بوسیله آن خرما را از درخت فرود آورند
نسبی بودن، یافرضیه نسبی فرضیه ایست که اینشتین آنرامعرفی کرده. درین فرضیه بجای فاصله بین اشیافاصله بین حوادث درنظرگرفته میشودوزمان وفضاباهم در آن دخیل هستند. این دستگاه متکی بروابط ریاضی است نه به اشیاوازنظرریاضی قابل تاییدمیباشد. توضیح نیوتن بدون وارسی دقیق نظریه قدیمی زمان ومکان مطلق را قبول کرده بودوعقیده داشت که جهان درزمان مطلق مستقل از پدیدارهایی که درآن رخ میدهدونیزدرمکان مطلق غیرقابل تغیریعنی فضای سه بعدی هندسه اقلیدس - که مستقل است ازاشیایی که درآن جای دارد - قرارگرفته است نیوتن معتقد بمفهوم مطلق ثالثی هم بودبدین نحوکه مقدار ماده راتغییرناپذیرمیدانست اعم ازاینکه آن درحالت سکون باشدیادرحال حرکت} اینشتین {بکلی منکرمطلقیتاین مفاهیم سه گانه است وآنهارانسبی واضافیمیداند. بر حسب این نظریه: اولا - زمان مطلق وقرارگرفت بالنتیجه مقارنه زمانی مطلق وجودندارد وزمان دردودستگاهی که بایکدیگرارتباطی نداشته باشد یکی نیست زیرادوامری که دریک دستگاه مثلادرزمین دریک زمان روی می دهدو یک ناظرکه درکره زمین جای داردمقارنه ظنها رابوسیله علایم بصری یاالکتریکی درمی یابد برای کسی که دردستگاه متحرک دیگری است و نسبت بزمین تغییرمکان می دهدازحیث زمان مقارن نیست. مثلافرض کنیم که درشکل مقابل ناظر نسبت به دوواقعه و که درزمین رخ میدهد درزمین دورمسافت مساوی نسبت به آن دو واقعه قرارگرفته باشدووقوع این واقعه راتوسط علایم بصری یاالکتریکیی که ازآن دو برمی خیزد وبایکدیگرمنطبق می شود درمی یابد البته این دو واقعه رازمانامقارن می داندامابرایمشاهده کننده که درکره متحرک دیگری قراردارد وقتی این دوواقعه مقارن خواهدبودکه درست در روی خط عمودی که از اخراج شده باشدقرار گیردلکن اگرباکره ای که درآن است نسبت به کره زمین تغییرمحل یافت یعنی مثلادر دیگراین دوواقعه متقارن نخواهدبودزیرا که چون مسافت میان و بیش ازمسافت بین و است نوریاعلامت الکتریکی نمی تواند این دومسافت مختلف رادرمدت مساوی طی کندباین ترتیب ظنچه برای یک تن مقارن است ممکن است برای دیگری مقارن نباشد، ازاینجانتیجه می گیریم که مقارنه زمانی و بالتبع زمان ازاموراضافی ونسبی است. ثانیا - مکان هم مطلق ومستقل ازآنچه درآن جای داردنیست بلکه تابع ماده ایست که در آنست وجهان درفضایی که اقلیدس وصف کرده است واقع نیست بلکه درفضایی کروی قرار گرفته است. ثالثا - جرم مطلق هم وجودندارد وجرم یک جسم بستگی داردبسرعت سیروحالت درونی ودرجه حرارت آن وبرحسب تغیرآنها می کند. باین نحوعلم مکانیک قدیمی درباره اجسامی که سرعت آنهاازسرعت حرکت ستارگان بیشترباشد صادق وقابل اعمال نیست. بنابراین دیگرقوه ای مانندجاذبه عمومی موجب گردش زمین بدورآفتاب نیست بلکه انحنا فضاعلت آنست وجذابیت خاصیت هندسی جهان است بدین وجه حرکات دوری ستارگان وانحراف اشعه نورانیی که از ستارگان نزدیک بخورشیدصادرمیشود بوسیله انحنا فضا تبیین می گردد. درجهان منحنی خط منحنیی که مسیرسیارات است کوتاه ترین فاصله است یعنی برخلاف آنچه درهندسه اقلیدس دیده ایم - که اقصرفاصله بین دونقطه خط مستقیم است - دراین هندسه اقصرفاصله میان دونقطه خط منحنی است. اینشتین ازمطالعات خودباین نتیجه میرسدکه جهان هرچندنامحدود است (یعنی ازحدودمتصورتجاوزمی کند) متناهی است. دراین جهان موجودی منحنی که بسرعت نور بجنبدبعدازچندبلیون سال بنقطه ای که از آنجاحرکت کرده استخواهدرسید. بااین نظریه وقایعی مانندبی نظمی های حرکت عطاردرا که بانظریه نیوتن تطبیق نمی شد، می توان تبیین کرد. علاوه برین درعکسهایی که هنگام کسوف کلی خورشیدازآسمان برداشته اندبخوبی دیده می شودکه اشعه نورانیی که ازستارگان برخاسته است درمجاورت خورشیدانحراف می پذیردواین آزمایش صحت نظریه اینشتین را تاییدمی کند
نسبی بودن، یافرضیه نسبی فرضیه ایست که اینشتین آنرامعرفی کرده. درین فرضیه بجای فاصله بین اشیافاصله بین حوادث درنظرگرفته میشودوزمان وفضاباهم در آن دخیل هستند. این دستگاه متکی بروابط ریاضی است نه به اشیاوازنظرریاضی قابل تاییدمیباشد. توضیح نیوتن بدون وارسی دقیق نظریه قدیمی زمان ومکان مطلق را قبول کرده بودوعقیده داشت که جهان درزمان مطلق مستقل از پدیدارهایی که درآن رخ میدهدونیزدرمکان مطلق غیرقابل تغیریعنی فضای سه بعدی هندسه اقلیدس - که مستقل است ازاشیایی که درآن جای دارد - قرارگرفته است نیوتن معتقد بمفهوم مطلق ثالثی هم بودبدین نحوکه مقدار ماده راتغییرناپذیرمیدانست اعم ازاینکه آن درحالت سکون باشدیادرحال حرکت} اینشتین {بکلی منکرمطلقیتاین مفاهیم سه گانه است وآنهارانسبی واضافیمیداند. بر حسب این نظریه: اولا - زمان مطلق وقرارگرفت بالنتیجه مقارنه زمانی مطلق وجودندارد وزمان دردودستگاهی که بایکدیگرارتباطی نداشته باشد یکی نیست زیرادوامری که دریک دستگاه مثلادرزمین دریک زمان روی می دهدو یک ناظرکه درکره زمین جای داردمقارنه ظنها رابوسیله علایم بصری یاالکتریکی درمی یابد برای کسی که دردستگاه متحرک دیگری است و نسبت بزمین تغییرمکان می دهدازحیث زمان مقارن نیست. مثلافرض کنیم که درشکل مقابل ناظر نسبت به دوواقعه و که درزمین رخ میدهد درزمین دورمسافت مساوی نسبت به آن دو واقعه قرارگرفته باشدووقوع این واقعه راتوسط علایم بصری یاالکتریکیی که ازآن دو برمی خیزد وبایکدیگرمنطبق می شود درمی یابد البته این دو واقعه رازمانامقارن می داندامابرایمشاهده کننده که درکره متحرک دیگری قراردارد وقتی این دوواقعه مقارن خواهدبودکه درست در روی خط عمودی که از اخراج شده باشدقرار گیردلکن اگرباکره ای که درآن است نسبت به کره زمین تغییرمحل یافت یعنی مثلادر دیگراین دوواقعه متقارن نخواهدبودزیرا که چون مسافت میان و بیش ازمسافت بین و است نوریاعلامت الکتریکی نمی تواند این دومسافت مختلف رادرمدت مساوی طی کندباین ترتیب ظنچه برای یک تن مقارن است ممکن است برای دیگری مقارن نباشد، ازاینجانتیجه می گیریم که مقارنه زمانی و بالتبع زمان ازاموراضافی ونسبی است. ثانیا - مکان هم مطلق ومستقل ازآنچه درآن جای داردنیست بلکه تابع ماده ایست که در آنست وجهان درفضایی که اقلیدس وصف کرده است واقع نیست بلکه درفضایی کروی قرار گرفته است. ثالثا - جرم مطلق هم وجودندارد وجرم یک جسم بستگی داردبسرعت سیروحالت درونی ودرجه حرارت آن وبرحسب تغیرآنها می کند. باین نحوعلم مکانیک قدیمی درباره اجسامی که سرعت آنهاازسرعت حرکت ستارگان بیشترباشد صادق وقابل اعمال نیست. بنابراین دیگرقوه ای مانندجاذبه عمومی موجب گردش زمین بدورآفتاب نیست بلکه انحنا فضاعلت آنست وجذابیت خاصیت هندسی جهان است بدین وجه حرکات دوری ستارگان وانحراف اشعه نورانیی که از ستارگان نزدیک بخورشیدصادرمیشود بوسیله انحنا فضا تبیین می گردد. درجهان منحنی خط منحنیی که مسیرسیارات است کوتاه ترین فاصله است یعنی برخلاف آنچه درهندسه اقلیدس دیده ایم - که اقصرفاصله بین دونقطه خط مستقیم است - دراین هندسه اقصرفاصله میان دونقطه خط منحنی است. اینشتین ازمطالعات خودباین نتیجه میرسدکه جهان هرچندنامحدود است (یعنی ازحدودمتصورتجاوزمی کند) متناهی است. دراین جهان موجودی منحنی که بسرعت نور بجنبدبعدازچندبلیون سال بنقطه ای که از آنجاحرکت کرده استخواهدرسید. بااین نظریه وقایعی مانندبی نظمی های حرکت عطاردرا که بانظریه نیوتن تطبیق نمی شد، می توان تبیین کرد. علاوه برین درعکسهایی که هنگام کسوف کلی خورشیدازآسمان برداشته اندبخوبی دیده می شودکه اشعه نورانیی که ازستارگان برخاسته است درمجاورت خورشیدانحراف می پذیردواین آزمایش صحت نظریه اینشتین را تاییدمی کند
نسبی بودن، نام فرضیه ای است که انشتین آن را معرفی کرد. در این فرضیه به جای فاصله بین اشیاء فاصله بین حوادث در نظر گرفته می شود و زمان و فضا با هم در آن دخیل هستند. این دستگاه متکی به روابط ریاضی است نه به اشیاء و از نظر ریاضی
نسبی بودن، نام فرضیه ای است که انشتین آن را معرفی کرد. در این فرضیه به جای فاصله بین اشیاء فاصله بین حوادث در نظر گرفته می شود و زمان و فضا با هم در آن دخیل هستند. این دستگاه متکی به روابط ریاضی است نه به اشیاء و از نظر ریاضی