جدول جو
جدول جو

معنی نسایم - جستجوی لغت در جدول جو

نسایم
(نَ یِ)
نسائم. جمع واژۀ نسیم. بادهای نرم. (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
نسایم
رمن بندی نادرست فارسی گویان از نسیم تازی نرمباد ها بزانه ها جمع نسیم. توضیح درعربی جمع نسیم} نسام {است پس استعمال نسایم مخصوص فارسی است
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نسیم
تصویر نسیم
(دخترانه)
باد ملایم، باد خنک، بوی خوش، نصرت نکیسا، نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی، باد بسیار آرام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نایم
تصویر نایم
کسی که به خواب رفته، خوابیده، خفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسایج
تصویر نسایج
نسیج ها، منسوج ها، بافته ها، بافته شده ها، جمع واژۀ نسیج
فرهنگ فارسی عمید
جریان ضعیف هوا که جهت وزش آن در مواقع مختلف تغییر می کند مانند نسیم خشکی هنگام شب به سمت دریا و نسیم دریا هنگام روز به جانب خشکی، هوای خنک، باد ملایم، بوی خوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمایم
تصویر نمایم
سخن چینی ها
فرهنگ فارسی عمید
(نَ یِ)
نمائم. جمع واژۀ نمیمه. رجوع به نمیمه شود: به نمایم اضداد و مکاید حساد بدان رسید که در دست ناصرالدین شهید شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 357)
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نسیم. رجوع به نسیم شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
نسائی. منسوب به نسا از بلاد خراسان. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ)
نسائک. جمع واژۀ نسیکه. رجوع به نسیکه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ)
نسائس. جمع واژۀ نسیسه، به معنی سخن چینی. (آنندراج). رجوع به نسیسه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ)
نسائج. جمع واژۀ نسیجه، به معنی بافته. رجوع به نسیجه و نسائج شود، مجازاً، سروده. به نظم آمده: و از نسایج خاطر این امیر بیت ها است که در کتاب وشاح دمیهالقصر آورده ام. (تاریخ بیهقی ص 98) ، علمای بی نظیر. (فرهنگ نظام از فرهنگ وصاف). ظاهراً منظور نسیج وحده است. رجوع به نسیج وحده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نسام
تصویر نسام
جمع نسیم، نرمباد ها بزانه ها روان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
باد نرم، دم باد، باد خوش، باد خنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایم
تصویر نایم
خوابیده، جمع نایمین
فرهنگ لغت هوشیار
چرنده جمع سوائم (سوایم)، توضیح چارپایانی که بچرا روند بر حسب عادت مانند: شتر اسب گوسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمایم
تصویر نمایم
جمع نمیمه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نعامه شترمرغان: هم زحل رنگم چو آهن هم ز آتش حامله وز حریصی چون نعایم آتشین آهن خورم. (خاقانی. سج. 250)، بجای نعم (جمع نعمت) بکار رفته و از لحاظ صرفی غلط است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسایج
تصویر نسایج
سروده، بنظم آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعایم
تصویر نعایم
((نَ یِ))
جمع نعامه، شتر مرغان، بیستمین منزل از منازل قمر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسایج
تصویر نسایج
((نَ یِ))
جمع نسیجه. بافته شده ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سایم
تصویر سایم
((یِ))
چرنده، جمع سوایم (سوائم)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
((نَ))
باد خنک و ملایم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نایم
تصویر نایم
((یِ))
خوابیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
Breeziness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
brise
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
brisa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
bryza
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
бриз
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
бриз
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
briesje
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
Brise
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
brisa
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
brezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی