- نزیعه (نَ عَ)
تأنیث نزیع، به معنی مقتلع و مقطوف. (از المنجد). چیده شده، زن که به بیگانه داده باشند. (منتهی الارب) (آنندراج). زنی که در غیر طایفۀ خود شوهر کند و بدانجا رود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). ج، نزائع، آنکه آرزومند و مشتاق به وطن باشد. (از المنجد). تأنیث نزیع. رجوع به نزیع شود، ناقه و اسب گرامی نژاد که به شهری دیگر غیر از زادبوم آن و از قومی دیگر کشیده باشند. (منتهی الارب) (آنندراج). اسب و شتر نجیبی که آن را به جائی جز زادبومش برده باشند. (از اقرب الموارد) (ازالمنجد). ماده شتر نجیبی که به شهر غیر از بوم و زادخود برای فروش برند، اسب گرامی که از قومی دیگر گرفته باشند. (ناظم الاطباء). ج، نزائع
