جدول جو
جدول جو

معنی نزوا - جستجوی لغت در جدول جو

نزوا
(نُ مَ)
نام شهری است به ناحیت عمان و این شهر قاعده بلاد عمان باشد. (از رحلۀ ابن بطوطه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نجوا
تصویر نجوا
(دخترانه)
سخن آهسته
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نزوان
تصویر نزوان
جهیدن، برجستن، جستن نر بر ماده، حدت و شدت خشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
گوشه گرفتن، گوشه گیر شدن، کناره گیری کردن، گوشه نشینی
فرهنگ فارسی عمید
ناحیتی است توانگر (تر) از سایر نواحی تبت با خواستۀ بسیار و اندر این شهر قبیله ای است ایشان را میول خوانند و ملوک تبت از این قبیله باشند و اندر او دو ده است خرد، یکی را نزوان خوانند و یکی را میول. (از حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(نَ زَ)
جمع واژۀ نزوه. رجوع به نزوه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ زِ)
گوشه نشینی و کناره جویی از مردم و خانه نشینی. (ناظم الاطباء). گوشه نشینی و یک سو شدن از خلق. (غیاث اللغات). گوشه گیری. گوشه گرفتن ازخلق. (یادداشت مؤلف). کناره گیری. عزلت. اعتزال. اعتزال جستن. منزوی شدن. انعزال. (از یادداشتهای لغت نامه).
لغت نامه دهخدا
برجستن، برگشتن، تیز گردیدن، بانگ کردن برجستن (مانندبرجستن نربرماده) : ... وچه صلاح توقع توان کردازحرام زاده ای که درنزوان امهات سیرت تیوس پسندیده باشدک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
گوشه گرفتن گوشه گیر شدن کناره گیری کردن، گوشه گیری گوشه نشینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزوان
تصویر نزوان
((نَ))
برجستن (مانند برجستن نر بر ماده)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزول
تصویر نزول
افت، فروفرستادن، پایین آمدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
گوشه گیری
فرهنگ واژه فارسی سره
اعتزال، اعتکاف، تجرد، تنهایی، عزلت، گوشه گیری، گوشه نشینی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
عزلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
Recluse, Seclusion, Isolation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
isolement, ermite
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
Isolation, Einsiedler, Abgeschiedenheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
隔離 , 孤立 , 隠者 , 隠居
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
تنہائی , علیحدگی , گوشہ نشین
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
বিচ্ছিন্নতা , একাকী , একাকীত্ব
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
kutengwa, mtawa, upweke
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
izolasyon, inzivaya çekilme, yalnızlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
고립 , 은둔자 , 은둔
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
בידוד , נוֹדֵד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
ізоляція , відлюдник , усамітнення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
एकांत , अलगाव , सन्यासी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
isolasi, pertapa, pengasingan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
การแยกตัว , ผู้โดดเดี่ยว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
isolatie, kluizenaar, afzondering
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
изоляция , отшельник , уединение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
isolamento, eremita
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
isolamento, eremita, reclusão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
隔离 , 隐士 , 隐居
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
izolacja, pustelnik, odosobnienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انزوا
تصویر انزوا
aislamiento, ermitaño
دیکشنری فارسی به اسپانیایی