جدول جو
جدول جو

معنی نزهتگه - جستجوی لغت در جدول جو

نزهتگه
(نُ هََ گَهْ)
نزهتگاه. تفرج گاه. گردش گاه. آنجا که صفای خاطر و انبساط افزاید. نزهت سرا. نزهت کده. جای نزهت افزا. نزهت ستان. رجوع به نزهتگاه شود:
دید نزهتگهی گرانمایه
سبز در سبز و سایه در سایه.
نظامی.
خرامان خسرو و شیرین شب و روز
به هرنزهتگهی شاد و دل افروز.
نظامی.
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نزهت
تصویر نزهت
(دخترانه و پسرانه)
پاکی، بی آلایشی، خوش آب و هوایی، خرمی، شادی، خوشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نزهت
تصویر نزهت
پاکی، پاکیزگی، پاک دامنی، خوشحالی، خرمی، سیر و گشت، تفرج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نزهتگاه
تصویر نزهتگاه
جای خوش و خرم، تفرّجگاه
فرهنگ فارسی عمید
(نِ شَ گَهْ)
نشستگاه. جای نشستن. مقام. مکان. جا. رجوع به نشستگاه شود:
پیش دل اندر بکن نشستگهم
وز عمل و علم کن نثار مرا.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(نُ هََ)
خواجه نزهت، نورالله کشمیری. از پارسی گویان هند و از شاگردان میرزا عبدالغنی کشمیری است. به سال 1140 هجری قمری درگذشت. او راست:
دویدم تا به تحصیل کمال از دوربینی ها
چو پروین صاحب خرمن شدم از خوشه چینی ها.
(از صبح گلشن ص 416).
و رجوع به فرهنگ سخنوران ص 600 و قاموس الاعلام ج 6 ص 4574 شود
میرزا نزهت، نعیم دامغانی. این بیت را مؤلف تذکرۀ روز روشن به نام او ثبت کرده است:
صباجائی که بردارد نقاب از روی زیبایش
پر پروانه دست شمع گردد در تماشایش.
رجوع به تذکرۀ روز روشن ص 815 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ زِ هََ / نَ هََ)
نزه. (منتهی الارب). ارض نزهه، نزیهه. (اقرب الموارد). زمین دور از کشت زار و از کثافات و مگسان اطراف شهر و دهات و از آب خیز دریا و از فساد هوا. زمین صاحب نزهه. (ناظم الاطباء). رجوع به نزه شود
لغت نامه دهخدا
(نُ هََ)
دوری. (منتهی الارب). بعد. (از اقرب الموارد). گویند: هو بنزهه من الماء، ای ببعد. (منتهی الارب) ، اسم است از تنزه. گویند:ارض ذات نزهه. (از اقرب الموارد). ج، نزه، دوری از ناخوشی و پژمانی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، دوری از عیب و زشتی. بی عیبی. پاکیزگی. نکوئی. (آنندراج از کشف اللغات و صراح و لطائف و منتخب اللغات) ، تفرج و گردش در سبزه زارها و بساتین و باغ ها. (ناظم الاطباء). نزهت
لغت نامه دهخدا
(فَذذ)
حکایت دروغ کردن بر کسی. (از منتهی الارب) (آنندراج). نهتر علینا، تحدث بالکذب. (اقرب الموارد) (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو بَ گَهْ)
نوبتگاه. رجوع به نوبت گاه شود:
به نوبتگه شه دوهندوی بام
یکی مقبل و دیگر اقبال نام.
نظامی.
همان نوبت پاس در صبح و شام
ز نوبتگه او برآورد نام.
نظامی.
به نوبتگه شاه بردندشان
به سرهنگ نوبت سپردندشان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نُ هََ)
تفرج گاه. جای عیش وشادی. (ناظم الاطباء). نزهت جای. متنزه. گردشگاه. نزهت کده. نزهت سرا. نزهت ستان: در فراخی نعمت ودرستی هوا و آب و غریب دوستی و درویش داری اهل همدان و نزهتگاه های بی شمار. (مجمل التواریخ). آبها روان ساختند و باغها کردند و نزهتگاه ها. (مجمل التواریخ).
فرودآمد به نزهتگاه آن بوم
سوادی دید بیش از کشور روم.
نظامی.
خبر دادندش آن فرزانه پیران
ز نزهتگاه آن اقلیم گیران.
نظامی.
سوادی دید نزهتگاه جمشید
درختش ارغوان و سایه اش بید.
نظامی.
آیت ’یا نار کونی برداً و سلاماً’ بر هر ورقی از ریاحین آن نزهتگاه مسطور. (ترجمه محاسن اصفهان). نزهتگاه شیدایان و تفرجگاه بی سروپایان. (ترجمه محاسن اصفهان)
لغت نامه دهخدا
(نُ هََ گَ)
پاکیزه کننده. صفابخش. رجوع به نزهت شود:
شست وشوی لباس گیتی را
عدل نزهتگر تو صابون باد.
عرفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نشستگه
تصویر نشستگه
مقام، مکان، جا، جای نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزهت گاه
تصویر نزهت گاه
پاکیزه جای خرمگاه
فرهنگ لغت هوشیار
نزهت در فارسی پاکیزگی نیکویی، خرمی دلگشایی، پاکیزه خویی پاکدامنی، نامی برای زنان آلتی موسیقی که آنرا صفی الدین عبدالمومن اختراع کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزهت
تصویر نزهت
خوشحالی، دوری از ناخوشی و غمگینی، خرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزهتگاه
تصویر نزهتگاه
تفرجگاه، جای عیش و خوشی، متنزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزهت
تصویر نزهت
((نُ هَ))
پاکیزگی، پاکدامنی، خوشی و خرمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزهتگاه
تصویر نزهتگاه
جای خوش و خرم
فرهنگ فارسی معین
خرمی، سرسبزی، طراوت، پاکی، پاکیزگی، شادی، نشاط، تفریح، خوشگذرانی، سیر، گردش، گشت، پاکدامنی، عفاف
فرهنگ واژه مترادف متضاد