- نزهان (غَ قَ لَ)
دور کردن شتران را از آب. (از منتهی الارب) (از آنندراج). نزه. رجوع به نزه شود
معنی نزهان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پوشیده، پنهان، نهفته، باطن، ضمیر، منزوی، غایب، اندوخته، ذخیره، ناشناس، نهانی، جدا، دور، دل،
قلب، اندرون، معنی، راز، سر، محرمانه، در خفا
نهان داشتن: پنهان کردن، پوشیده داشتن
نهان کردن: پنهان ساختن
قلب، اندرون، معنی، راز، سر، محرمانه، در خفا
نهان داشتن: پنهان کردن، پوشیده داشتن
نهان کردن: پنهان ساختن
(زُ)
لغت نامه دهخدا
یکی از دهستانهای بخش قاین شهرستان بیرجند است. این دهستان از پنجاه آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 7471 تن سکنه دارد و قراء مهم آن اسفندان و افین است و محصول عمده این دهستان زعفران می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
قصبۀ مرکز دهستان زهان است که در بخش قاین شهرستان بیرجند واقع است و 1329 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
قصبۀ مرکز دهستان زهان است که در بخش قاین شهرستان بیرجند واقع است و 1329 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(عُ زُ نی ی)
لغت نامه دهخدا
مردی که طرب و جماع دوست ندارد و بازگردندۀ از آن، و یا ناکس، و یا آنکه نپوشد کینۀ صاحب خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مرد رویگردان از لهو و از زنان، که از آنها به طرب نیاید واز آنها دور شود، و گویند مرد لئیم و پست و گویند مردی که بغض و کینۀ صاحب خویش را کتمان نکند. (از اقرب الموارد). عنزهو. عنزهوه. عزه. عزه. عزهی ̍. عزهی ّ. عزهاه. عزهاء. (از اقرب الموارد)
(نُ زَ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ نازه، به معنی پرهیزگار. (از آنندراج) ، جمع واژۀ نزیه. (اقرب الموارد). رجوع به نزیه شود، جمع واژۀ نزه. (المنجد) (منتهی الارب). رجوع به نزه شود
ناحیتی است توانگر (تر) از سایر نواحی تبت با خواستۀ بسیار و اندر این شهر قبیله ای است ایشان را میول خوانند و ملوک تبت از این قبیله باشند و اندر او دو ده است خرد، یکی را نزوان خوانند و یکی را میول. (از حدود العالم)
برجستن، برگشتن، تیز گردیدن، بانگ کردن برجستن (مانندبرجستن نربرماده) : ... وچه صلاح توقع توان کردازحرام زاده ای که درنزوان امهات سیرت تیوس پسندیده باشدک
باطن، پنهان، پوشیده، خفا، خفی، غیب، قایم، کتم، مختفی، مخفی، مضمر، ناآشکار، نامرئی، نهفته
متضاد: آشکار، آشکارا، ظاهر، هویدا
متضاد: آشکار، آشکارا، ظاهر، هویدا