دهی است از دهستان بردخون بخش خورموج شهرستان بوشهر، در 16هزارگزی جنوب خورموج، در جنوب غربی کوه دلیر و بر ساحل دریا، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 113تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش غلات و خرما، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان بردخون بخش خورموج شهرستان بوشهر، در 16هزارگزی جنوب خورموج، در جنوب غربی کوه دلیر و بر ساحل دریا، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 113تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش غلات و خرما، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
گنجشک، پرندۀ کوچک خاکی رنگ وحلال گوشت از دستۀ سبکبالان، ونج، مرگو، عصفور، بنجشک، چتوک، چکوک، چغک برای مثال تو مرکویی به شعر و من بازم / از باز کجا سبق برد مرکو (دقیقی - ۱۰۵)
گُنجِشک، پرندۀ کوچک خاکی رنگ وحلال گوشت از دستۀ سبکبالان، وَنج، مَرگو، عُصفور، بِنجِشک، چُتوک، چَکوک، چُغُک برای مِثال تو مرکویی به شعر و من بازم / از باز کجا سبق برد مرکو (دقیقی - ۱۰۵)
دهی است از دهستان اشکور بالا از بخش رودسر شهرستان لاهیجان، در 43هزارگزی جنوب رودسر و 7هزارگزی جنوب شرقی سی پل، در ناحیۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش ازچشمه، محصولش غلات و بنشن، شغل اهالی زراعت و گله داری و شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان اشکور بالا از بخش رودسر شهرستان لاهیجان، در 43هزارگزی جنوب رودسر و 7هزارگزی جنوب شرقی سی پل، در ناحیۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش ازچشمه، محصولش غلات و بنشن، شغل اهالی زراعت و گله داری و شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
قریه ای است سه فرسنگی کمتر مغرب شنبه. (فارسنامۀ ناصری). این ده اکنون در دو قسمت شمالی و جنوبی قرار دارد: 1- درکوی شمالی، و آن دهی است از دهستان شنبۀ بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع در 48 هزارگزی جنوب خاوری خورموج و 3 هزارگزی جنوب رودمند، با 250 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). 2- درکوی جنوبی، و آن دهی است از دهستان شنبۀ بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع در 48 هزارگزی جنوب خاوری خورموج و 3500 گزی جنوب رودمند، با 260 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
قریه ای است سه فرسنگی کمتر مغرب شنبه. (فارسنامۀ ناصری). این ده اکنون در دو قسمت شمالی و جنوبی قرار دارد: 1- درکوی شمالی، و آن دهی است از دهستان شنبۀ بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع در 48 هزارگزی جنوب خاوری خورموج و 3 هزارگزی جنوب رودمند، با 250 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). 2- درکوی جنوبی، و آن دهی است از دهستان شنبۀ بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع در 48 هزارگزی جنوب خاوری خورموج و 3500 گزی جنوب رودمند، با 260 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت. واقع در 32 هزارگزی جنوب خاوری سبزواران و 2 هزارگزی خاور راه فرعی سبزواران به کهنوج. در جلگه واقع شده و منطقه ای است مالاریائی و دارای 99 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت. واقع در 32 هزارگزی جنوب خاوری سبزواران و 2 هزارگزی خاور راه فرعی سبزواران به کهنوج. در جلگه واقع شده و منطقه ای است مالاریائی و دارای 99 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
هر که او. هرکس که او. (یادداشت به خط مؤلف) : هرکو نکند به صورتت میل در صورت آدمی دواب است. سعدی. در ازل هرکو بفیض دولت ارزانی بود تا ابد جام مرادش همدم جانی بود. حافظ. هرکو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید در رهگذار باد نگهبان لاله بود. حافظ
هر که او. هرکس که او. (یادداشت به خط مؤلف) : هرکو نکند به صورتت میل در صورت آدمی دواب است. سعدی. در ازل هرکو بفیض دولت ارزانی بود تا ابد جام مرادش همدم جانی بود. حافظ. هرکو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید در رهگذار باد نگهبان لاله بود. حافظ
دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان، در 18هزارگزی جنوب غربی علی آباد، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 345 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار، محصولش غلات و حبوبات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی زنان کرباس بافی و شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان، در 18هزارگزی جنوب غربی علی آباد، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 345 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار، محصولش غلات و حبوبات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی زنان کرباس بافی و شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان املش بخش رودسر شهرستان لاهیجان، در 10هزارگزی جنوب غربی رودسر و 3هزارگزی مشرق املش، در جلگۀ معتدل هوای مرطوبی واقع است و 450 تن سکنه دارد. آبش از نهر حاجی آباد، محصولش برنج و چای، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان املش بخش رودسر شهرستان لاهیجان، در 10هزارگزی جنوب غربی رودسر و 3هزارگزی مشرق املش، در جلگۀ معتدل هوای مرطوبی واقع است و 450 تن سکنه دارد. آبش از نهر حاجی آباد، محصولش برنج و چای، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
نوعی از درخت افرا که در جنگلهای آلاداغ و بزداغی و کلیداغی، واقعدر شهرستان بجنورد و جنگلهای کرانۀ دریای مازندران و همچنین در جنگلهای ارسباران موجود است. آن را در خراسان و بجنورد کرکو، در منجیل آقچه قیین، در پل سفید تل و در کتول سیاه کرکو و در ارسباران ککئین می خوانند. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 2 صص 207-208) کرب. کرف. کرکوم. تلین. کپلت. کلم. کیکم. (از جنگل شناسی ساعی ج 2 صص 207-208). رجوع به کرب و نامهای دیگر این گیاه شود
نوعی از درخت افرا که در جنگلهای آلاداغ و بزداغی و کلیداغی، واقعدر شهرستان بجنورد و جنگلهای کرانۀ دریای مازندران و همچنین در جنگلهای ارسباران موجود است. آن را در خراسان و بجنورد کُرکو، در منجیل آقچه قیین، در پل سفید تُل و در کتول سیاه کرکو و در ارسباران کِکِئین می خوانند. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 2 صص 207-208) کُرب. کُرُف. کرکوم. تلین. کپلت. کلم. کیکم. (از جنگل شناسی ساعی ج 2 صص 207-208). رجوع به کرب و نامهای دیگر این گیاه شود
دهی است از دهستان نمداد بخش کهنوج شهرستان جیرفت. در 108هزارگزی شمال شرقی کهنوج و 2هزارگزی مغرب راه ریگان به کهنوج در منطقۀ کوهستانی سردسیر واقع است و 200 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و حبوبات و خرما، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان نمداد بخش کهنوج شهرستان جیرفت. در 108هزارگزی شمال شرقی کهنوج و 2هزارگزی مغرب راه ریگان به کهنوج در منطقۀ کوهستانی سردسیر واقع است و 200 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و حبوبات و خرما، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان کورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل، در 32هزارگزی جنوب شرقی اردبیل در ناحیۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 119 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان کورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل، در 32هزارگزی جنوب شرقی اردبیل در ناحیۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 119 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
قریه ای است به افریقیه، و بین آن و قصرالافریقی، یک منزل است. (معجم البلدان) ، یکی از آلات موسیقی بادی که حجم آن بزرگ است و غالباً در کلیساها نوازند. در انجیل اختراع ارگ را به ژوبال نسبت کرده اند. - ارگ بربری (بربری تحریف است از باربری و آن نام سازندۀ آلات موسیقی بود) ، قسمی از آلات موسیقی قابل حمل که بوسیلۀ استوانه ای که در آن تعبیه شده نواخته میشود و با دسته ای بحرکت می آید. رجوع به ارغنون بربری شود
قریه ای است به افریقیه، و بین آن و قصرالافریقی، یک منزل است. (معجم البلدان) ، یکی از آلات موسیقی بادی که حجم آن بزرگ است و غالباً در کلیساها نوازند. در انجیل اختراع ارگ را به ژوبال نسبت کرده اند. - ارگ بربری (بربری تحریف است از باربری و آن نام سازندۀ آلات موسیقی بود) ، قسمی از آلات موسیقی قابل حمل که بوسیلۀ استوانه ای که در آن تعبیه شده نواخته میشود و با دسته ای بحرکت می آید. رجوع به ارغنون بربری شود
ده کوچکی از دهستان رود زرد است که در بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز و 20 هزارگزی باختر باغ و ملک و 4 هزارگزی شمال راه اتومبیل رو باغ ملک به هفتگل واقع است و20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده کوچکی از دهستان رود زرد است که در بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز و 20 هزارگزی باختر باغ و ملک و 4 هزارگزی شمال راه اتومبیل رو باغ ملک به هفتگل واقع است و20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
مانندنر. یازن نروک، زن عقیم نازا، زنی که اخلاق ورفتار مردان دارد، اسم فارسی بیخی است شبیه بلعبت بربری وازآن بزرگتر و سفید وبرگش شبیه ببرگ خربزه وچون بقدرشبری شود شکل برگ منقلب میگرددوبعربی دوا النمرخوانند. توضیح با ماخذی که دردست داشتیم این گیاه شناخته نشد. یااسفناج نروک. نوعی اسفناج زمخت وکم برگ وبی حاصل. یاتوت نروک. توتی که میوه نمی دهد
مانندنر. یازن نروک، زن عقیم نازا، زنی که اخلاق ورفتار مردان دارد، اسم فارسی بیخی است شبیه بلعبت بربری وازآن بزرگتر و سفید وبرگش شبیه ببرگ خربزه وچون بقدرشبری شود شکل برگ منقلب میگرددوبعربی دوا النمرخوانند. توضیح با ماخذی که دردست داشتیم این گیاه شناخته نشد. یااسفناج نروک. نوعی اسفناج زمخت وکم برگ وبی حاصل. یاتوت نروک. توتی که میوه نمی دهد