معنی مرکو مرکو گنجشک، پرندۀ کوچک خاکی رنگ وحلال گوشت از دستۀ سبکبالان، ونج، مرگو، عصفور، بنجشک، چتوک، چکوک، چغک برای مثال تو مرکویی به شعر و من بازم / از باز کجا سبق برد مرکو (دقیقی - ۱۰۵) تصویر مرکو فرهنگ فارسی عمید