جدول جو
جدول جو

معنی نرک - جستجوی لغت در جدول جو

نرک
مهرۀ کوچک مخروطی خال دار شبیه پوست پلنگ
تصویری از نرک
تصویر نرک
فرهنگ فارسی عمید
نرک
نر، زمخت وخشن: اسفناج نرک، درخت بی بر: توت نرک
تصویری از نرک
تصویر نرک
فرهنگ لغت هوشیار
نرک
((نَ رَ))
نر، زمخت و خشن
تصویری از نرک
تصویر نرک
فرهنگ فارسی معین
نرک
نازا، نروک، نر، خشن، زمخت، بی بر، بی ثمر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نرک
مرتعی جنگلی در روستای و سی سر علی آباد کتول، رشد بی رویه ی سرشاخه های کم محصول، شاخه ای بی حاصل که مستقیم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرک
تصویر آرک
در زمینه نورپردازی، آرک (Arc) به تکنیکی یا تجهیزاتی اشاره دارد که برای ایجاد جلوه های نورپردازی خاص استفاده می شود. در اینجا چندین کاربرد و مفهوم مرتبط با آرک در نورپردازی آورده شده است:
1. لامپ های قوس کربنی (Arc Lamps) :
- لامپ های قوس کربنی یکی از اولین منابع نور الکتریکی بودند که با ایجاد یک قوس الکتریکی بین دو الکترود کربنی، نور شدیدی تولید می کردند. این نوع لامپ ها در اوایل قرن بیستم برای نورپردازی صحنه ها، پروژکتورها و نورافکن ها مورد استفاده قرار می گرفتند.
2. قوس نور (Light Arc) :
- در طراحی نورپردازی، قوس نور به ایجاد یک مسیر یا منحنی از نور اشاره دارد که می تواند برای برجسته کردن ویژگی های معماری، ایجاد جلوه های ویژه یا هدایت توجه بیننده به یک نقطه خاص مورد استفاده قرار گیرد.
3. نورپردازی قوس دار (Arched Lighting) :
- این نوع نورپردازی برای ایجاد جلوه های زیبا و هنری در فضاهای داخلی و خارجی استفاده می شود. معمولاً از چراغ های LED یا منابع نور دیگر برای ایجاد قوس ها یا منحنی های نورانی استفاده می شود که می توانند به طراحی و دکوراسیون فضا جلوه خاصی ببخشند.
4. پروژکتورهای قوسی (Arc Projectors) :
- پروژکتورهایی که از فناوری قوسی استفاده می کنند می توانند نور بسیار قوی و متمرکزی تولید کنند که برای روشن کردن صحنه های بزرگ یا برجسته کردن ویژگی های خاص در فضاهای بزرگ استفاده می شوند.
این تکنیک ها و تجهیزات در ترکیب با دیگر روش های نورپردازی می توانند به خلق فضاهای زیبا و دلنشین کمک کنند و تجربه بصری خاصی را برای بینندگان ایجاد نمایند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از نلک
تصویر نلک
آلوی کوهی، آلوچۀ ترش، برای مثال صفرای مرا سود ندارد نلکا / درد سر من کجا نشاند علکا (ابوالمؤید - شاعران بی دیوان - ۵۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نراک
تصویر نراک
دائم، همیشه، پیوسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشک
تصویر نشک
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، ناجو، نوژ، نوج، وهل
صنوبر، برای مثال آنکه نشک آفرید و سرو سهی / وان که بید آفرید و ناز و بهی (رودکی - ۵۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
دهی است از دهستان اشکور بالا از بخش رودسر شهرستان لاهیجان، در 43هزارگزی جنوب رودسر و 7هزارگزی جنوب شرقی سی پل، در ناحیۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش ازچشمه، محصولش غلات و بنشن، شغل اهالی زراعت و گله داری و شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ کَ / کِ)
جرگه و حلقه زدن و صف کشیدن مردم و حیوانات دیگر باشد، گویند ترکی است. (فرهنگ نظام از فرهنگ وصاف). رجوع به نرگ و نرگه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ)
دهی است از دهستان املش بخش رودسر شهرستان لاهیجان، در 10هزارگزی جنوب غربی رودسر و 3هزارگزی مشرق املش، در جلگۀ معتدل هوای مرطوبی واقع است و 450 تن سکنه دارد. آبش از نهر حاجی آباد، محصولش برنج و چای، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ کِ)
دهی است از دهستان بردخون بخش خورموج شهرستان بوشهر، در 16هزارگزی جنوب خورموج، در جنوب غربی کوه دلیر و بر ساحل دریا، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 113تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش غلات و خرما، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
حلقه زدن گروهی به جهت منع حیوانات شکاری ازخروج ازمحوطه ای معین تاشکارشاه یاامیران آسان باشدجرگه
فرهنگ لغت هوشیار
بد خویی گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس. ماده ایست از جمله) هر هفت (که زنان به روی پاشند، کاغذی زرد که به شکل ورقه زر سازند و جهت زینت بکار برند زر ورق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرک
تصویر جرک
دشت صحرا بیابان
فرهنگ لغت هوشیار
ته دوزخ، ته دریا دریافتن، بجا آوردن و فهم دریافتن دریافت اشکوب دوزخ تک دوزخ (واژه درک و دزک برابر با دستارچه پارسی است) در یافتن اندر یافتن پی بردن در رسیدن، در یافت اندر یافت. نهایت گودی چیزی مانند ته دریا و غیره، ته دوزخ ته جهنم. یا درک رسفل پایه زیرین، ته دوزخ. یا به درک بجهنم در دوزخ (بهنگام عدم رضایت و ناخشنودی از امری و خبری گویند) یا به درک رفتن (واصل شدن) بجهنم فرو رفتن مردن (دشنام است)
فرهنگ لغت هوشیار
ستیزیدن، درنگیدن، فرونشستن آماس، ماندگارشدن دژ کوچکی که در میان دژ بزرگ بسازند دژ در دژ قلعه کوچک میان قلعه بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترک
تصویر ترک
رخنه، شکاف و بمعنی مصغرتر و تر و تازه هم گویند هلش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرک
تصویر حرک
جنبش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرک
تصویر خرک
تخمه که در گلو آید جخج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنک
تصویر رنک
پارسی تازی گشته آرنگ (شعار پادشاهان و دبیران ترک ممالیک مصر)
فرهنگ لغت هوشیار
سر کوچک سستی پس از توانایی سر کوچک، افزونی وزن یا بهای چیزی نسبت به چیز دیگر اضافه بار، منفذی که در نهر یا جوی احداث کنند تا آب از آنجا به زمینی که باید آبیاری شود جاری گردد
فرهنگ لغت هوشیار
ریا، کفر، کافر شدن، برای خدا شریک دانستن دام تله بالان هنبازی، خداچندی، بهره قول به انبازی برای خدا قایل شدن شریک برای خدا اعتقاد به تعدد خدایان بت پرستی کفر مقابل توحید. یا شرک اصغر. شرک خفی. یا شرک جلی. قایل شدن شریک برای خدا مقال خفی. ریا شرک اصغر مقابل شرک جلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برک
تصویر برک
قسمی از گلیم ترسو، خفتک تالاب
فرهنگ لغت هوشیار
((نَ کَ یا کِ))
حلقه زدن گروهی به جهت منع حیوانات شکاری از خروج از محوطه ای معین تا شکار شاه یا امیران آسان باشد، جرگه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درک
تصویر درک
دریافت، گیرایی، یادگیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خرک
تصویر خرک
جک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نرم
تصویر نرم
لطیف، ظریف، آلت مردانگی، آل مردی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نری
تصویر نری
آلت مردانگی، آل مردی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نسک
تصویر نسک
کتاب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نرخ
تصویر نرخ
قیمت
فرهنگ واژه فارسی سره
بز نر، گوزن نر
فرهنگ گویش مازندرانی
ارتفاعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
نشانه ی نر بودن، آلت نرینگی
فرهنگ گویش مازندرانی