دهی است از دهستان نمداد بخش کهنوج شهرستان جیرفت. در 108هزارگزی شمال شرقی کهنوج و 2هزارگزی مغرب راه ریگان به کهنوج در منطقۀ کوهستانی سردسیر واقع است و 200 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و حبوبات و خرما، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان نمداد بخش کهنوج شهرستان جیرفت. در 108هزارگزی شمال شرقی کهنوج و 2هزارگزی مغرب راه ریگان به کهنوج در منطقۀ کوهستانی سردسیر واقع است و 200 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و حبوبات و خرما، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
مانندنر. یازن نروک، زن عقیم نازا، زنی که اخلاق ورفتار مردان دارد، اسم فارسی بیخی است شبیه بلعبت بربری وازآن بزرگتر و سفید وبرگش شبیه ببرگ خربزه وچون بقدرشبری شود شکل برگ منقلب میگرددوبعربی دوا النمرخوانند. توضیح با ماخذی که دردست داشتیم این گیاه شناخته نشد. یااسفناج نروک. نوعی اسفناج زمخت وکم برگ وبی حاصل. یاتوت نروک. توتی که میوه نمی دهد
مانندنر. یازن نروک، زن عقیم نازا، زنی که اخلاق ورفتار مردان دارد، اسم فارسی بیخی است شبیه بلعبت بربری وازآن بزرگتر و سفید وبرگش شبیه ببرگ خربزه وچون بقدرشبری شود شکل برگ منقلب میگرددوبعربی دوا النمرخوانند. توضیح با ماخذی که دردست داشتیم این گیاه شناخته نشد. یااسفناج نروک. نوعی اسفناج زمخت وکم برگ وبی حاصل. یاتوت نروک. توتی که میوه نمی دهد
سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، کوزدوک، چلاک، چلانک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، بالش مار، کوز، جعل، قرنبا
سِرگین گَردان، حشره ای سیاه و پِردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سِرگین غَلتان، سِرگین گَردانَک، خَبَزدو، خَبَزدوک، خَزدوک، کَوَزدوک، چَلاک، چَلانَک، کَستَل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگَردانَک، بالش مار، کَوَز، جُعَل، قُرُنبا
عدس، گیاهی بوته ای از خانوادۀ باقلا با گل های سفید رنگ و برگ های باریک که دانۀ گرد و محدب این گیاه که مصرف خوراکی دارد، دانچه، انژه، مژو، نسک، نرسنگ، مرجو، مرجمک، بنوسرخ
عَدَس، گیاهی بوته ای از خانوادۀ باقلا با گل های سفید رنگ و برگ های باریک که دانۀ گرد و محدب این گیاه که مصرف خوراکی دارد، دانچِه، اَنژِه، مِژو، نَسک، نَرسنگ، مَرجو، مَرجُمَک، بُنوسُرخ
ناوخرد، نوعی تیرکوچک که آنرادر غلاف آهنین یاچوبین - که مانندناوی باریک بود گذارند و از کمان سردهند تادورتر رود: دل زناوک چشمت گوش داشتم لیکن ابروی کماندارت میبردبه پیشانی. (حافظ. 335) یاتیرناوک، ناوی که ازآن گندم وجواز دول بگلوی آسیافروریزند، شیاری که در پشت آدمی است، شیاری که دردانه گندم و هسته خرماست، هرچیزمیان خالی. یاناوک سحری. نفرینی که درآخرهای شب کنند. یاناوک قلبی. آهی که ازته دل برآید، هجو مقابل مدح
ناوخرد، نوعی تیرکوچک که آنرادر غلاف آهنین یاچوبین - که مانندناوی باریک بود گذارند و از کمان سردهند تادورتر رود: دل زناوک چشمت گوش داشتم لیکن ابروی کماندارت میبردبه پیشانی. (حافظ. 335) یاتیرناوک، ناوی که ازآن گندم وجواز دول بگلوی آسیافروریزند، شیاری که در پشت آدمی است، شیاری که دردانه گندم و هسته خرماست، هرچیزمیان خالی. یاناوک سحری. نفرینی که درآخرهای شب کنند. یاناوک قلبی. آهی که ازته دل برآید، هجو مقابل مدح