جدول جو
جدول جو

معنی نرماهن - جستجوی لغت در جدول جو

نرماهن
(نَ هََ)
نرم آهن. رجوع به نرم آهن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نریمان
تصویر نریمان
(پسرانه)
قدرتمند، پهلوان، دلیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر سام جد رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خرمابن
تصویر خرمابن
درخت خرما، نخل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نریمان
تصویر نریمان
نرمنش، نرسرشت، مردسرشت، دلیر، پهلوان
فرهنگ فارسی عمید
(نِ مامْ بَ دِ)
دهی است از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر، در 107هزارگزی جنوب شرقی کنگان بر کنار راه گله دار به وراوی، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 526 تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش غلات و خرما و تنباکو، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارمهان
تصویر ارمهان
پارسی تازی گشته آهن نرم
فرهنگ لغت هوشیار
افزاری است درودگر انرا که بوسیله آن چوب و تخته را سوراخ کنند مثقب
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از طایفه نخیلات و از محصولات گرمسیری که دارای میوه ایست شیرین و لذیذ و گوارا موسوم بخرما و آنرا مخ نیز گویند و در جنوب ایران این درخت فراوان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرماهی
تصویر پرماهی
حالت بدری امتلا قمر استقبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرماهی
تصویر سرماهی
مقرری که در سر هر ماه به نوکر دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناماهر
تصویر ناماهر
ناافزار بی افزار
فرهنگ لغت هوشیار
موجودزنده ای که قادربتولیدهردو نوع سلول جنسی نروماده باشدموجودزنده ای که هم دستگاه تناسلی نرراداشته باشدوهم دستگاه تناسلی ماده را (درعالم حیوانی فقط درجانوران پست این وضع مشاهده میشودمثلادر اکثرکرمهاوزالوهاوخارپوستان ومرجانهایک فرددرعین حال که قادراست سلولهای جنسی نر راتولیدکندسلولهای جنسی ماده رانیزمیتواند تولیدنمایدولی درعالم گیاهی این امربیشتر عمومیت داردمثلایک گل که دستگاه زایشی گیاهان است هم عضومولدسلولهای نررادارد (پرچمها) وهم عضومولدسلولهای ماده را (مادگی) وتعدادگیاهانی که گلهای ماده از گلهای نرجداباشندبمراتب کمترازدسته قبلی است ودرگیاهان بی گل هم بطورعام دستگاه تولیدمثلی نروماده برروی یک گیاه است) ذوجنسین هرمافرودیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرم تن
تصویر نرم تن
بشیرینی از گلشکر نوش تر بنرمی زگل نازک آغوش تر. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرمانه
تصویر هرمانه
آز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نماهنگ
تصویر نماهنگ
((نَ هَ))
تصویر و قطعه ای موسیقی با یا بدون کلام که در هم تلفیق شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نرماده
تصویر نرماده
((نَ دِ))
دوجنسی، موجود زنده ای که قادر به تولید هر دو نوع سلول جنسی نر و ماده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نریمان
تصویر نریمان
((نَ))
نام پهلوان مشهور ایران که پدر سام است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرماهی
تصویر سرماهی
((سَ))
ماهیانه، شهریه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نماهنگ
تصویر نماهنگ
کلیپ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خرمابن
تصویر خرمابن
نخل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
Warmly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
chaleureusement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
בחום
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
따뜻하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
dengan hangat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
गर्मजोशी से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
warm
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
тепло
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
calorosamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
cálidamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
тепло
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
ciepło
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
herzlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
calorosamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گرمانه
تصویر گرمانه
热情地
دیکشنری فارسی به چینی