جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سرماهی

سرماهی

سرماهی
از: سر + ماه (شهر عربی) + ی (نسبت). (از حاشیۀ برهان قاطعچ معین). ماهیانه و مقرری باشد که در هر سر ماه به نوکر و امثال آن دهند و آن را به عربی مشاهره گویند. (برهان). مقرری که در سر هر ماه به نوکر دهند و آن را ماهانه نیز گویند و به تازی مشاهره گویند. (آنندراج). مهواره. ماهواره. (یادداشت مؤلف) :
هزار سکۀ دینار سرخ سرماهیت
هزار تنگۀ سیم سپید انعامت.
؟ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سر ماهی

سر ماهی
مقرریی که در پایان هر ماه بخدمتگزاران و کارکنان دهند ماهیانه شهریه
فرهنگ لغت هوشیار

سرراهی

سرراهی
پولی که قبل از مسافرت به مسافر می دهد، کودک نوزاد که او را کنار راه بگذارند تا دیگری ببرد
سرراهی
فرهنگ فارسی عمید

سرمایه

سرمایه
پول یا کالایی که اساس کسب و تجارت قرار بدهند، پولی که در اصل به بهای چیزی داده شده که هرگاه بیشتر از آن فروخته شود، مبلغ اضافی سود خواهد بود، دارایی و ثروت و آنچه کسی از نقد و جنس دارد، کنایه از اصل و مایۀ چیزی
سرمایه
فرهنگ فارسی عمید

سرراهی

سرراهی
نوزادی که کنار راه گذارند تا کسی او را ببرد و بزرگ کند
سرراهی
فرهنگ فارسی معین