نره شیر. شیر نر: ندانی ای به عقل اندر خر گنجه به نادانی که با نرشیر برناید سترون گاو ترخانی. غضایری. ، کنایه از دلاور و دلیر و پردل و پهلوان و قوی پنجه
نره شیر. شیر نر: ندانی ای به عقل اندر خر گنجه به نادانی که با نرشیر برناید سترون گاو ترخانی. غضایری. ، کنایه از دلاور و دلیر و پردل و پهلوان و قوی پنجه
چربی که بر روی شیر جوشانیده و جغرات ببندد و آن را به ترکی قیماق و به هندی ملایی گویند. (آنندراج). پرده ای که بر روی شیر بندد چون آن را بجوشانند. (یادداشت مؤلف). شیراز. (دهار). طثره. (بحر الجواهر) : چون به حضرت خواجه رسم اول مرا سرشیر دهند. (انیس الطالبین ص 82). نی خط غبار است که سر زد ز بناگوش سرشیر حلاوت شده از شیر تو پیدا. رائج (از آنندراج)
چربی که بر روی شیر جوشانیده و جغرات ببندد و آن را به ترکی قیماق و به هندی ملایی گویند. (آنندراج). پرده ای که بر روی شیر بندد چون آن را بجوشانند. (یادداشت مؤلف). شیراز. (دهار). طثره. (بحر الجواهر) : چون به حضرت خواجه رسم اول مرا سرشیر دهند. (انیس الطالبین ص 82). نی خط غبار است که سر زد ز بناگوش سرشیر حلاوت شده از شیر تو پیدا. رائج (از آنندراج)
ده مرکزی دهستان نمشیر از بخش بانۀ شهرستان سقز است که 200 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه نجنه، محصولش غلات و توتون و برنج و لبنیات و محصولات جنگلی، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ده مرکزی دهستان نمشیر از بخش بانۀ شهرستان سقز است که 200 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه نجنه، محصولش غلات و توتون و برنج و لبنیات و محصولات جنگلی، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
یکی از دهستانهای هفتگانه بخش بانه از شهرستان سقز است. این دهستان در شمال غربی بانه و شمال بخش بانه در منطقه ای کوهستانی و جنگلی و سردسیر واقع است و از شمال و مغرب به بخش سردشت و از مشرق به دهستان میرده از بخش مرکزی سقز و از جنوب به دهستان دشت طال محدود است. قلۀ کوه دوسره با ارتفاع 2339 گز از سطح دریا در این دهستان واقع است. دو رشته رودخانه از ارتفاعات این دهستان سرچشمه می گیرند و به رود خانه زاب می ریزند، یکی رود خانه نمشیر است که از دره های نجنه، شهینان و کشنه جاری میشود و پس از آبیاری مزارع آبادیهای نمشیر و کوخان و حسن آباد و پیوستن به رود خانه برده رش به رود زاب می ریزد و طول آن در حدود 30هزار گز است. دیگری رود خانه برده رش است که از دره های سوتو و برده رش سرچشمه گرفته به رود خانه نمشیر می پیوندد و طول آن در حدود 20هزار گز است. محصول عمده دهستان غلات و لبنیات و حبوبات و محصولات جنگلی از قبیل مازوج، سقز، قلفاف، کتیرا، چوب و زغال است. راه بانه به سردشت از وسط این دهستان می گذرد و قراء سیدصارم و گش کسه و کوخان بر کنارۀ آن واقع شده است. این دهستان از 28 آبادی تشکیل شده است و جمعاً در حدود 2200 نفر سکنه دارد. قراء مهم آن عبارت است از نمشیر، سوتو، منیجلان، برده رش، نجنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
یکی از دهستانهای هفتگانه بخش بانه از شهرستان سقز است. این دهستان در شمال غربی بانه و شمال بخش بانه در منطقه ای کوهستانی و جنگلی و سردسیر واقع است و از شمال و مغرب به بخش سردشت و از مشرق به دهستان میرده از بخش مرکزی سقز و از جنوب به دهستان دشت طال محدود است. قلۀ کوه دوسره با ارتفاع 2339 گز از سطح دریا در این دهستان واقع است. دو رشته رودخانه از ارتفاعات این دهستان سرچشمه می گیرند و به رود خانه زاب می ریزند، یکی رود خانه نمشیر است که از دره های نجنه، شهینان و کشنه جاری میشود و پس از آبیاری مزارع آبادیهای نمشیر و کوخان و حسن آباد و پیوستن به رود خانه برده رش به رود زاب می ریزد و طول آن در حدود 30هزار گز است. دیگری رود خانه برده رش است که از دره های سوتو و برده رش سرچشمه گرفته به رود خانه نمشیر می پیوندد و طول آن در حدود 20هزار گز است. محصول عمده دهستان غلات و لبنیات و حبوبات و محصولات جنگلی از قبیل مازوج، سقز، قلفاف، کتیرا، چوب و زغال است. راه بانه به سردشت از وسط این دهستان می گذرد و قراء سیدصارم و گش کسه و کوخان بر کنارۀ آن واقع شده است. این دهستان از 28 آبادی تشکیل شده است و جمعاً در حدود 2200 نفر سکنه دارد. قراء مهم آن عبارت است از نمشیر، سوتو، منیجلان، برده رش، نجنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ازار. (منتهی الارب) (آنندراج) (متن اللغه). مئزر. (متن اللغه) (المنجد). ازار که دختران پوشند، کمربند و منطقه. (ناظم الاطباء) ، کشت که به دست چینند و فراهم آرند و دیاس نکنند. (منتهی الارب). زراعتی که جمع شده باشد و آن را به پا نکوبند و لگد نکنند. (از متن اللغه) (از المنجد) (از اقرب الموارد) (تاج العروس). کشت و زرعی که به دست چنند و خرمن نکنند. (ناظم الاطباء)
ازار. (منتهی الارب) (آنندراج) (متن اللغه). مئزر. (متن اللغه) (المنجد). ازار که دختران پوشند، کمربند و منطقه. (ناظم الاطباء) ، کشت که به دست چینند و فراهم آرند و دیاس نکنند. (منتهی الارب). زراعتی که جمع شده باشد و آن را به پا نکوبند و لگد نکنند. (از متن اللغه) (از المنجد) (از اقرب الموارد) (تاج العروس). کشت و زرعی که به دست چنند و خرمن نکنند. (ناظم الاطباء)