جدول جو
جدول جو

معنی نخچلک - جستجوی لغت در جدول جو

نخچلک
(نَ چِ لُ)
در تداول اهالی گناباد، نشکنج. نشگون. در تداول مشهد، ناخون جلّه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نخیلک
تصویر نخیلک
پنیرک، گیاهی با برگ های پهن و چین خورده که همیشه رو به آفتاب دارد و با گردش آفتاب می گردد، ورتاج، توله، خبّازی، نان کلاغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نخچل
تصویر نخچل
وشگون، عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت
نشگون، نشگنج، اشکنج، نخجل، نخجیل، نیلک
فرهنگ فارسی عمید
(نَ لَ / لِ یِ بَ مَ)
از معادن سرب انارک یزد است که در هفت فرسخی شمال شرقی یزد واقع است. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ چَ / نَ چُ)
آن چیزی است که به سر دو ناخن گیرند. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). گرفتن اندام باشد با دو سر ناخن یا دو سر انگشت دست، چنانکه به درد آید. (برهان قاطع) (از آنندراج) (از جهانگیری). نخچل = نخچر = نخچیل. (حاشیۀ معین بر برهان قاطع). نشکنج. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (جهانگیری). و آن را نخچند نیز گفته اند. (آنندراج). نشگون. قرض:
نشان نخچل دارم ز دوست بر بازو
رواست باری گر دل ببرد مونس راد.
آغاجی (از اسدی).
به سرانگشت زلف و نخچل چشم
دهن تنگ غنچه خندان شد.
شرف شفروه (از فرهنگ خطی) (آنندراج).
از قفا بگذرد ز بس تیزی
اگرش گیری از سرون نخچل.
شمس فخری (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
نشکنج: نشان نخجل دارم زدوست بربازو رواست باری گردل ببردمونس داد. (آغاجی لفااق. 134) صحاح الفرس: رواست باری گردل ببرده است نگار
فرهنگ لغت هوشیار