جدول جو
جدول جو

معنی نخنخه - جستجوی لغت در جدول جو

نخنخه
(غَ)
یکسو کردن. دور کردن. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). دور کردن. راندن. (از اقرب الموارد) ، سخت رفتن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سیر سخت کردن. (ناظم الاطباء) ، فروخوابانیدن شتر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فروخوابانیدن اشتر. (دهار)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ خَ)
نخیجه. (ناظم الاطباء). رجوع به نخیجه شود
لغت نامه دهخدا
(نُ خَ)
مخ. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(نَ خَ)
مغز استخوان. (منتهی الارب). نخ ّ. رجوع به نخ ّ شود
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ)
نانخواه. طالب الخبز. (برهان قاطع). مخفف نان خواه که تخمی است و دوائی و چون او هضم را یاری میدهد و اشتها پدید می آرد چنین خوانده اند. (آنندراج). نانخاه. نانخواه. رجوع به نانخواه شود
لغت نامه دهخدا
آنکه نان طلب کندنان جوی، در یوزه گر گدا: شاه رابرگداچه نازرسد چون گدا نیز شاه نان خواهی است. (ابن یمین)، آنچه که نان میخواهد (لازم دارد) ادویه نان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخاخه
تصویر نخاخه
مغز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنخه
تصویر خنخه
تو دماغی
فرهنگ لغت هوشیار