سیاه دارو را گویند که تاک دشتی باشد و به عربی کرمهالبیضاء خوانند و نخوش به جهت آن گویندش که میوۀ آن در زمستان خشک نشود و عنب الحیه میوۀ آن است. (برهان قاطع) (آنندراج)
سیاه دارو را گویند که تاک دشتی باشد و به عربی کرمهالبیضاء خوانند و نخوش به جهت آن گویندش که میوۀ آن در زمستان خشک نشود و عنب الحیه میوۀ آن است. (برهان قاطع) (آنندراج)
شکاف سنگ و سوراخ هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خانه زنبور آماده و مهیا برای عسل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، نخاریب. رجوع به نخاریب شود
شکاف سنگ و سوراخ هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خانه زنبور آماده و مهیا برای عسل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، نخاریب. رجوع به نخاریب شود
خراشیده شده، مشتق از خرش بالفتح که به معنی خراشیدن است و در این لفظ نوعی از قبیل توافق لسانین است در عربی و فارسی. (غیاث) (آنندراج) ، شتری که بر وی داغ خراش نهاده باشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
خراشیده شده، مشتق از خرش بالفتح که به معنی خراشیدن است و در این لفظ نوعی از قبیل توافق لسانین است در عربی و فارسی. (غیاث) (آنندراج) ، شتری که بر وی داغ خراش نهاده باشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
خروش. شور و غوغا. (برهان قاطع) : شادی و خوشی امروز به از دوش کنم بجهم دست زنم نعره و اخروش کنم. منجیک (از شعوری). و در دیوان منوچهری در مسمطی بنام منوچهری آمده است
خروش. شور و غوغا. (برهان قاطع) : شادی و خوشی امروز به از دوش کنم بجهم دست زنم نعره و اخروش کنم. منجیک (از شعوری). و در دیوان منوچهری در مسمطی بنام منوچهری آمده است
ده کوچکی است از دهستان امجر بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، واقع در 62هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 6هزارگزی جنوب راه مالرو مسکون به کروک. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان امجر بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، واقع در 62هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 6هزارگزی جنوب راه مالرو مسکون به کروک. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)