نوروزعلی بیگ شاملو. او راست: فتادگان به فلک سر فرونمی آرند زمین به گرد سر آسمان نمیگردد. عشق زیاد مایۀ اندوه میشود تریاق کار زهر کند چون فزون خوری. (از تذکرۀ صبح گلشن ص 511) رازی چنی لال لکهنوئی. از پارسی گویان هند است و نزد میرزا فاخر مکین شاعری آموخته. او راست: وفا با بیوفا کردم چه کردم غلط کردم خطا کردم چه کردم (ازتذکرۀ صبح گلشن ص 511)
نوروزعلی بیگ شاملو. او راست: فتادگان به فلک سر فرونمی آرند زمین به گرد سر آسمان نمیگردد. عشق زیاد مایۀ اندوه میشود تریاق کار زهر کند چون فزون خوری. (از تذکرۀ صبح گلشن ص 511) رازی چنی لال لکهنوئی. از پارسی گویان هند است و نزد میرزا فاخر مکین شاعری آموخته. او راست: وفا با بیوفا کردم چه کردم غلط کردم خطا کردم چه کردم (ازتذکرۀ صبح گلشن ص 511)
لاغر. نزار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). خول. (ناظم الاطباء). مرد عاجز. (آنندراج) (غیاث اللغات). قضیف. (از منتهی الارب). ضاوی. (یادداشت مؤلف). تکیده. ج، نحاف، نحفاء: نحیف است چون خیزرانی ولیکن چو تابنده ماهی است بر خیزرانی. فرخی. عذر خود پیش منه زآنکه نزاری و نحیف من تو را عاشق از آنم که نحیفی و نزار. فرخی. تو چنین فربه و آکنده چرائی، پدرت هندوی بود یکی لاغر و خشکانج و نحیف. لبیبی. امروزهیچ خلق چو من نیست جز رنج از این نحیف بدن نیست. مسعودسعد. چون صفر و الف تهی و تنها چون تیر و قلم نحیف و عریان. خاقانی. ، نااستوار. نامحکم. سست: عهد اوسست است و ویران و ضعیف گفت او زفت و وفای او نحیف. مولوی
لاغر. نزار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). خول. (ناظم الاطباء). مرد عاجز. (آنندراج) (غیاث اللغات). قضیف. (از منتهی الارب). ضاوی. (یادداشت مؤلف). تکیده. ج، نحاف، نحفاء: نحیف است چون خیزرانی ولیکن چو تابنده ماهی است بر خیزرانی. فرخی. عذر خود پیش منه زآنکه نزاری و نحیف من تو را عاشق از آنم که نحیفی و نزار. فرخی. تو چنین فربه و آکنده چرائی، پدرت هندوی بود یکی لاغر و خشکانج و نحیف. لبیبی. امروزهیچ خلق چو من نیست جز رنج از این نحیف بدن نیست. مسعودسعد. چون صفر و الف تهی و تنها چون تیر و قلم نحیف و عریان. خاقانی. ، نااستوار. نامحکم. سست: عهد اوسست است و ویران و ضعیف گفت ِ او زَفت و وفای او نحیف. مولوی
لحاف، روانداز ضخیم آکنده از پشم یا پنبه به شکل مستطیل که هنگام خوابیدن برای گرم نگه داشتن بر روی خود می اندازند، دواج، برای مثال پذیره شده شورش جنگ را / لحیفی برافکنده شبرنگ را (نظامی۵ - ۹۷۶)
لحاف، روانداز ضخیم آکنده از پشم یا پنبه به شکل مستطیل که هنگام خوابیدن برای گرم نگه داشتن بر روی خود می اندازند، دواج، برای مِثال پذیره شده شورش جنگ را / لحیفی برافکنده شبرنگ را (نظامی۵ - ۹۷۶)
مایل از هر دین باطل بسوی دین اسلام ثابت بر آن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، برگشته از ملت های باطل. (ترجمان عادل بن علی) ، حاجی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و در کلیات آمده در هر موضعی از قرآن که حنیف با مسلم آمده، مراد حاجی است نحو ولکن کان حنیفاًمسلماً و در هر موضع به تنهایی آمده، به معنی مسلم است نحو حنیفاً ﷲ. (اقرب الموارد) ، آنکه در ملت ابراهیم (ع) باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج، حنفاء. (منتهی الارب) (آنندراج) ، کوتاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قصیر. (اقرب الموارد) (آنندراج) ، کفشگر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حذاء. (اقرب الموارد) (آنندراج) ، مختون. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ختنه کرده، مسلمان. (مهذب الاسماء). مسلمان راست دین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پاک دین. فرهودی. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، مستقیم. (اقرب الموارد). - دین حنیف، دین راست بدون اعوجاج. (ناظم الاطباء)
مایل از هر دین باطل بسوی دین اسلام ثابت بر آن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، برگشته از ملت های باطل. (ترجمان عادل بن علی) ، حاجی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و در کلیات آمده در هر موضعی از قرآن که حنیف با مسلم آمده، مراد حاجی است نحو ولکن کان حنیفاًمسلماً و در هر موضع به تنهایی آمده، به معنی مسلم است نحو حنیفاً ﷲ. (اقرب الموارد) ، آنکه در ملت ابراهیم (ع) باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج، حُنفاء. (منتهی الارب) (آنندراج) ، کوتاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قصیر. (اقرب الموارد) (آنندراج) ، کفشگر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حذاء. (اقرب الموارد) (آنندراج) ، مختون. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ختنه کرده، مسلمان. (مهذب الاسماء). مسلمان راست دین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پاک دین. فرهودی. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، مستقیم. (اقرب الموارد). - دین حنیف، دین راست بدون اعوجاج. (ناظم الاطباء)
نام اسپ پیامبر ص در هیچ یک از واژه نامه های تازه در دسترس دیده نشد در یکی از فرهنگ های فارسی ممال لحاف دانسته شده دواج پوشش ستور لحاف: پذیره شده شورش جنگ را لحیفی برافکند شبرنگ را (نظامی لغ)
نام اسپ پیامبر ص در هیچ یک از واژه نامه های تازه در دسترس دیده نشد در یکی از فرهنگ های فارسی ممال لحاف دانسته شده دواج پوشش ستور لحاف: پذیره شده شورش جنگ را لحیفی برافکند شبرنگ را (نظامی لغ)