جدول جو
جدول جو

معنی نحات - جستجوی لغت در جدول جو

نحات
(نَحْ حا)
تراشنده. (مهذب الاسما). چوب تراش. تراشندۀ چوب. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نحات
(نَ)
سرشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). طبیعت. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نحات
(نُ)
نحاه. رجوع به نحاه شود
لغت نامه دهخدا
نحات
چوب تراش، تراشنده چوب
تصویری از نحات
تصویر نحات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نبات
تصویر نبات
(دخترانه)
ماده خوراکی سفت، بلورین، و شیرین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نجات
تصویر نجات
(پسرانه)
رهایی، خلاصی، آزادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نجات
تصویر نجات
رهایی یافتن. خلاص، رهایی، کنایه از رستگاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفحات
تصویر نفحات
نفحه ها، وزیدن های باد یا بوهای خوش، عطیه ها، جمع واژۀ نفحه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیات
تصویر نیات
نیت ها، قصدها، عزم ها، آهنگ ها، جمع واژۀ نیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبات
تصویر نبات
نوعی شیرینی بلورین که از شیرۀ شکر درست می کنند
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیه، گیاغ، علف، نبت، کلأ
فرهنگ فارسی عمید
(نُ تَ)
تراشه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنچه از چیز تراشیده شده بیرون ریزد. (اقرب الموارد). تراشش چوب. (مهذب الاسما). برایه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
رنده. (دهار). رندۀ نجاران. (غیاث) (آنندراج). آلت تراشیدن مانند تیشه. منحت. ج، مناحیت. (از اقرب الموارد) ، تیشۀ بزرگ. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
جمع نشاه، نو پیدایی ها خان ها خوان ها جمع نشات (نشاه)، نو پیداشدن، زنده شدن، پرورش یافتن، نو پیدایی، زندگی، پرورش، جهان عالمجمع نشات، هر مرتبه از مراتب اشیا اعم از مراتب عالیه یا دانیه هریک از مراتب انتقالی تکاملی اشیا: نشات دنیا نشات برزخ نشات آخرت نشات هیولی و غیره. یا نشات روح. غیبت اضافی است و حکم آن مخصوص به باطن ایمان است. یا نشات سر. غیبت حقیقی نفس است و حکم آن مختص بمقام احسان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهات
تصویر نهات
دم سرد ناله آه سرد کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفحات
تصویر نفحات
بوهای خوش
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نکته، از ریشه پارسی ک نکته ها خجک ها دیل ها جمع نکته. توضیح جمع} نکته {مانند} نقاط {اغلب (در تداول) بضم نون خوانده میشود ولی (در اصل) بکسر آن است. فیو می گوید: النکته فی الشی کالنقطه وال، جمع نکت و نکات مثل برمه و برم و برام و نکات بالضم عامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجات
تصویر نجات
رهائی، خلاصی، رستگاری، برستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیات
تصویر نیات
جمع نیت
فرهنگ لغت هوشیار
تراشیده، سم ساییده، ناله، زخم کم، پست بی بها، نالیدن، دم سرد، شانه ساییده، به درد نخور شانه مشط، ناله، فریاد، لاغرکرده لاغرشده (شتر)، تراشیده شده منحوت، نامرغوب نابکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحلت
تصویر نحلت
مذهب باطل، بخشش بی عوض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحاس
تصویر نحاس
مس فروش، سرشت، طبیعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحافت
تصویر نحافت
لاغرشدن نزارگردیدن، لاغری نزاری
فرهنگ لغت هوشیار
سرخاب از مرغابیان نوعی مرغابی سرخ نوعی ازطیورآبی است وبفارسی وبترکی (انقود) نامندازغاز کوچکتروازاردک بزرگتروابلق ازسفیدی وسیاهی وسرخ مایل بزردی است. بسیارفربه باشد سرخاب
فرهنگ لغت هوشیار
گیاه، هر سبزه و درخت که از زمین بروید، نوعی شیرینی که از شیره شکر درست می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منحات
تصویر منحات
رنده از ابزار های درود گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکات
تصویر نکات
((نِ))
جمع نکته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفحات
تصویر نفحات
((نَ فَ))
بوی های خوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجات
تصویر نجات
((نَ))
رهایی، خلاصی، رستگاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نبات
تصویر نبات
((نَ))
شکر بلور شده، قند، روییدنی، گیاه، جمع نباتات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نحیت
تصویر نحیت
((نَ))
شانه، مشط، ناله، فریاد، لاغر کرده، لاغر شده (شتر)، تراشیده شده، منحوت، نامرغوب، نابکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نحام
تصویر نحام
((نُ))
نوعی مرغابی سرخ، نوعی از طیور آبی است و به فارسی و به ترکی (انقود) نامند. از غاز کوچکتر و از اردک بزرگتر و ابلق از سفیدی و سیاهی و سرخ مایل به زردی است. بسیار فربه باشد، سرخاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نحافت
تصویر نحافت
((نَ فَ))
لاغر شدن، لاغری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکات
تصویر نکات
نکته ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نجات
تصویر نجات
رهایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نفحات
تصویر نفحات
بوی هها
فرهنگ واژه فارسی سره