جدول جو
جدول جو

معنی نجیف - جستجوی لغت در جدول جو

نجیف
(نَ)
تیر پهن پیکان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تیر پیکان فراخ. (فرهنگ خطی) ، مشک کهنه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، نجف
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نجیب
تصویر نجیب
(پسرانه)
شریف، اصیل، عفیف، پاکدامن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نحیف
تصویر نحیف
لاغر، نزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجیح
تصویر نجیح
درست، صحیح، پیروز، شکیبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجیب
تصویر نجیب
اصیل، شریف، خوش گوهر، گرامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نظیف
تصویر نظیف
پاکیزه، پاک، تمیز، بی آلایش، صاف، صافی، بی غش
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
کندن باد توده را، جدا کردن بهر کسی اندکی از شیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نصیف
تصویر نصیف
نیمه، دو رنگ، پیشیار (پیشخدمت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نضیف
تصویر نضیف
پلید، نجس، چرکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نظیف
تصویر نظیف
پاکیزه، پاک، طاهر، تمیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحیف
تصویر نحیف
لاغر، تکیده، مرد عاجز، نزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجفی
تصویر نجفی
منسوب به نجف اهل نجف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجیب
تصویر نجیب
اصیل، گرامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجیث
تصویر نجیث
آماج، کند درنگ کار، راز نهانی، نشانه خاکین خاک توده
فرهنگ لغت هوشیار
راست و درست، مرد پیروز، رفتار سخت، اندیشه درست، شکیبا صواب درست: ملوک راازمعرفت شروط ریاست وشناختن لوازم سیاست وفیض فضل وبسط عدل وفکرت صحیح ورای نجیح چاره ای نبود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجید
تصویر نجید
شیر را گویند بسبب شجاعت و جراتش، وقاد، شجاع، نجد، مکروب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجیر
تصویر نجیر
بنگرید به نجیل واژه نجیر به آرش آهار و سریش پارسی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجیف
تصویر عجیف
لاغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجیز
تصویر نجیز
انجام یافته درد بی درمان، ریمناک پلید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجیف
تصویر خجیف
لاغر، نحیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجیف
تصویر تجیف
مردار گشتن، بویناکی مردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجیف
تصویر رجیف
به لرزه در آمدن زمین تنبیدن تنبش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندیف
تصویر ندیف
پنبه دوز، پنبه زده پشم زده نستک (محلوج زده را گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
تپ زده تپ کرده، زبان خشک تشنه، بیهوش، چاه کم آب، خونرفته سست، خونریز
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به نجیل واژه نجیر به آرش آهار و سریش پارسی است. گیاه پنجه مرغی راگویند، گزمازو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجیش
تصویر نجیش
گرد آمدن سپاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نظیف
تصویر نظیف
((نَ))
پاکیزه، تمیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نحیف
تصویر نحیف
((نَ))
لاغر، نزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجیع
تصویر نجیع
((نَ))
صواب، درست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجیر
تصویر نجیر
((نَ))
آهار و سریشی که جولاهگان و کفش دوزان و صحافان بکار برند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجیح
تصویر نجیح
((نَ))
صواب، درست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجیب
تصویر نجیب
((نَ))
شریف، بزرگ زاده، جمع نجباء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجیب
تصویر نجیب
آزاده، بزرگوار، پاکزاد، نیک نهاد، پاک نهاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نجیب
تصویر نجیب
Noble
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نجیب
تصویر نجیب
nobre
دیکشنری فارسی به پرتغالی