- نجلا (دخترانه)
- زنی که دارای چشمان درشت است
معنی نجلا - جستجوی لغت در جدول جو
- نجلا
- درشت و زیبا: چشم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روشن شدن کار، هویدایی، دور شدن ابر، رفتن اندوه، بیرون رفتن از میهن، هویدا شدن، آشکارگشتن
روشن شدن، هویدا شدن، آشکار شدن
دیر گاهان، زود، فوراً
توشه دان فراخ
محل جلوه و ظهور، پیش سر، قسمت پیش سر
سخن آهسته، زمزمه، آهسته حرف زدن دو تن با یکدیگر، درگوشی
جمع نبیل، جمع نبل، هوشیاران فرخادان، جمع نبل
سرگوشی، راز گفتن با یکدیگر
مردمان نجیب و اصیل و بزرگوار و گرامی
از لحاظ نسل
نسلاً بعد نسل: نسلی پس از نسل، نسل بر نسل، پشت برپشت، زادبرزاد
نسلاً بعد نسل: نسلی پس از نسل، نسل بر نسل، پشت برپشت، زادبرزاد
روشنگر، بسیار جلا دهنده، روشن کردن، افروختن، زدودن صیقل دادن، آواره شدن، جلا وطن، آوارگی
آب روان بر روی زمین، زهاب که از زمین یا از رودبار برآید
نسل و نژاد، فرزند
تابش، درخشش، هر نوع مادۀ روغنی که اشیا و به ویژه فلزات را با آن درخشان می کنند، کنایه از روشنی چشم، دور شدن و کوچ کردن از وطن، چیزی که موجب روشنی چشم می شود
کشیده شدن از جایی به جای دیگر
آب بدبو و گندیده که در یک جا جمع شود، جایی که آب های کثیف و بدبو جمع شده باشد، کنایه از حالت و وضعیت ناخوشایند، تنگنا
این واژه را انجمن آرا تازی دانسته معین آن را آمیزه منجل تازی و آب پارسی می داند و بر آن است که منجل در تازی جای انداختن و ریختن است. چنین پیشینه ای به دست نیامد. عمید آن را به درست پارسی دانسته از آن روی که در پارسی به نسا یا لاشه منج می گویند می توان به پیروی از برهان آن را پارسی دانست گواه سروده سعدی: اگر برکه ای پر کنی از گلاب چو سگ در وی افتد شود منجلاب گنداب گودالی که در آن آبهای بد بو و کثیف جمع گردد، آب بد بو و کثیف