اصحاب نجده بن عامر حنفی خارجی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). پیروان نجده بن عامر الحنفی. (بیان الادیان). نام فرقه ای است از خوارج که از پیروان نجده بن عامر حنفی هستند. نجده بن عامر با سپاه خود از یمامه به قصد بیعت و پیوستن با نافعبن ازرق مؤسس فرقۀ ازارقه بیرون آمد، در اثنای راه با جمعی از سران ازارقه که از نافعبن ازرق روی گردانده بودند برخورد کرد، منشعبین ازارقه نجده بن عامر را به یمامه برگرداندند و با وی به امامت بیعت کردند و از اینجا فرقۀ نجدات پدید آمد، اما اندکی بعد میان اهل این فرقه اختلاف افتاد و بر سه دسته منشعب شدند، گروهی با عطیه بن اسود حنفی به سیستان رفتند، گروهی با ابوفدیک به جنگ نجده قیام کردند و او را کشتند و گروهی دیگر نسبت به نجده و امامت وی وفادار ماندند. (از ترجمه ملل و نحل شهرستانی ص 137) (تاریخ مذاهب اسلام صص 80- 84). اهل این فرقه گویند: مردم را به امامی حاجت نباید باشد اما واجب است بین خود به عدالت معامله کنند و اگر هم خواستند امامی نصب کنند باید امامی باشد که رعایت عدالت را در بین خودشان بر آنها تحمیل کند، با ازارقه در تکفیر امیرالمؤمنین (ع) و صحابه موافقت دارند ولی در سایر احکام با آنان مخالفند. در نادانی در فروع نیز اختلاف کرده اند، پاره ای از آنها گفته اند جهال در فروع معذور می باشند و آنان را عاذریه گویند. برخی دیگر با این قول موافق نیستند. (از کشاف اصطلاحات الفنون از شرح مواقف). اینان معتقد بودند که اگر کسی مرتکب گناهی شود که حرام بودن آن مسلم باشد و عموم مسلمانان در آن باب اجماع کرده باشند آن شخص مشرک محسوب می شود ولی اگر از کسی گناهی سر زند که مسلمین درباب تحریم آن اتفاق ندارند چون می توان گفت که شخص مرتکب به حرام بودن آن عمل علم نداشته است باید تا موقع به دست آوردن دلیل و حجت قاطعاز دادن حکم درباره وی خودداری کرد و امر را برای علمای فقه واگذاشت. (از تاریخ خاندان نوبختی ص 34)
اصحاب نجده بن عامر حنفی خارجی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). پیروان نجده بن عامر الحنفی. (بیان الادیان). نام فرقه ای است از خوارج که از پیروان نجده بن عامر حنفی هستند. نجده بن عامر با سپاه خود از یمامه به قصد بیعت و پیوستن با نافعبن ازرق مؤسس فرقۀ ازارقه بیرون آمد، در اثنای راه با جمعی از سران ازارقه که از نافعبن ازرق روی گردانده بودند برخورد کرد، منشعبین ازارقه نجده بن عامر را به یمامه برگرداندند و با وی به امامت بیعت کردند و از اینجا فرقۀ نجدات پدید آمد، اما اندکی بعد میان اهل این فرقه اختلاف افتاد و بر سه دسته منشعب شدند، گروهی با عطیه بن اسود حنفی به سیستان رفتند، گروهی با ابوفدیک به جنگ نجده قیام کردند و او را کشتند و گروهی دیگر نسبت به نجده و امامت وی وفادار ماندند. (از ترجمه ملل و نحل شهرستانی ص 137) (تاریخ مذاهب اسلام صص 80- 84). اهل این فرقه گویند: مردم را به امامی حاجت نباید باشد اما واجب است بین خود به عدالت معامله کنند و اگر هم خواستند امامی نصب کنند باید امامی باشد که رعایت عدالت را در بین خودشان بر آنها تحمیل کند، با ازارقه در تکفیر امیرالمؤمنین (ع) و صحابه موافقت دارند ولی در سایر احکام با آنان مخالفند. در نادانی در فروع نیز اختلاف کرده اند، پاره ای از آنها گفته اند جهال در فروع معذور می باشند و آنان را عاذریه گویند. برخی دیگر با این قول موافق نیستند. (از کشاف اصطلاحات الفنون از شرح مواقف). اینان معتقد بودند که اگر کسی مرتکب گناهی شود که حرام بودن آن مسلم باشد و عموم مسلمانان در آن باب اجماع کرده باشند آن شخص مشرک محسوب می شود ولی اگر از کسی گناهی سر زند که مسلمین درباب تحریم آن اتفاق ندارند چون می توان گفت که شخص مرتکب به حرام بودن آن عمل علم نداشته است باید تا موقع به دست آوردن دلیل و حجت قاطعاز دادن حکم درباره وی خودداری کرد و امر را برای علمای فقه واگذاشت. (از تاریخ خاندان نوبختی ص 34)
آواز کردن ظواز دادن، آواز، بانگ، فریاد، یکی از حالات اسم است وآن عبارتست ازاینکه اسم منادی واقع شود وعلامت نداالفی است که باخراسم افزایند وآن اسم رامنادی نامند، دلاخ معاش چنان کن که گربلغزدپای فرشته ات بدودست دعانگهدارد. (حافظ. 83) گاهی درموقع ندابجای الف درآخرکلمه پیش ازمنادی کلمات ایاای درآورندمانند، ای خردمندای پسر، ای پادشه خوبان، دادازغم تنهایی دل بی توبجان آمدوقت است که بازآیی. (حافظ. 351) توضیح هرگاه کلمه ای مختوم بالف یاواو باشد پیش ازالف نداحرف (ی) درآورند مانند، خدایا، طلب متکلم است توجه مخاطب (منادی) راوادوات آن درفارسی} الف {در آخرو} ای} {ایا} {یا {دراول اسم است، ندا در فارسی آواز دادن، آواز بانگ
آواز کردن ظواز دادن، آواز، بانگ، فریاد، یکی از حالات اسم است وآن عبارتست ازاینکه اسم منادی واقع شود وعلامت نداالفی است که باخراسم افزایند وآن اسم رامنادی نامند، دلاخ معاش چنان کن که گربلغزدپای فرشته ات بدودست دعانگهدارد. (حافظ. 83) گاهی درموقع ندابجای الف درآخرکلمه پیش ازمنادی کلمات ایاای درآورندمانند، ای خردمندای پسر، ای پادشه خوبان، دادازغم تنهایی دل بی توبجان آمدوقت است که بازآیی. (حافظ. 351) توضیح هرگاه کلمه ای مختوم بالف یاواو باشد پیش ازالف نداحرف (ی) درآورند مانند، خدایا، طلب متکلم است توجه مخاطب (منادی) راوادوات آن درفارسی} الف {در آخرو} ای} {ایا} {یا {دراول اسم است، ندا در فارسی آواز دادن، آواز بانگ
جمع نجیب، مردمان نجیب بزرگزادگان گرامی گوهران، ناصح ملک شه ایران ایرانشاه آن که نزادازنجبادهرچنومنتجبی. (سنائی. مصف. 320)، چهل تن اندکه اموربندگان واصلاح حال وکارآنان رابعهده دارندودرحقوق خلق تصرف میکنند، نژادگان والا گهران بزرگ تباران بر گزیدگان
جمع نجیب، مردمان نجیب بزرگزادگان گرامی گوهران، ناصح ملک شه ایران ایرانشاه آن که نزادازنجبادهرچنومنتجبی. (سنائی. مصف. 320)، چهل تن اندکه اموربندگان واصلاح حال وکارآنان رابعهده دارندودرحقوق خلق تصرف میکنند، نژادگان والا گهران بزرگ تباران بر گزیدگان