جمع نجیب، مردمان نجیب بزرگزادگان گرامی گوهران، ناصح ملک شه ایران ایرانشاه آن که نزادازنجبادهرچنومنتجبی. (سنائی. مصف. 320)، چهل تن اندکه اموربندگان واصلاح حال وکارآنان رابعهده دارندودرحقوق خلق تصرف میکنند، نژادگان والا گهران بزرگ تباران بر گزیدگان
جمع نجیب، مردمان نجیب بزرگزادگان گرامی گوهران، ناصح ملک شه ایران ایرانشاه آن که نزادازنجبادهرچنومنتجبی. (سنائی. مصف. 320)، چهل تن اندکه اموربندگان واصلاح حال وکارآنان رابعهده دارندودرحقوق خلق تصرف میکنند، نژادگان والا گهران بزرگ تباران بر گزیدگان
زن به شگفت آرنده از حسن و زشتی خود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). از لغات اضداد است، شترماده ای که از لاغری و باریکی حلقه دبر او بلند برآمده باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، شتر مادۀ دفزک درشت. (منتهی الارب) (آنندراج). الغلیظه. (اقرب الموارد)
زن به شگفت آرنده از حسن و زشتی خود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). از لغات اضداد است، شترماده ای که از لاغری و باریکی حلقه دبر او بلند برآمده باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، شتر مادۀ دفزک درشت. (منتهی الارب) (آنندراج). الغلیظه. (اقرب الموارد)
بفروختن کشت پیش از آنکه بجای رسد. (تاج المصادر). فروختن کشت نارسیده. (منتهی الارب) : اجباء الزرع، فروخت آن را پیش از ظهور صلاح آن. (منتهی الارب). من اجبی فقد اربی (حدیث). (منتهی الارب).
بفروختن کشت پیش از آنکه بجای رسد. (تاج المصادر). فروختن کشت نارسیده. (منتهی الارب) : اَجباء الزرع، فروخت آن را پیش از ظهور صلاح آن. (منتهی الارب). من اجبی فقد اَربی (حدیث). (منتهی الارب).
مردمان نجیب و اصیل و بزرگزاده و گرامی گوهر. (ناظم الاطباء). نجباء. رجوع به نجباء شود، (اصطلاح صوفیه) اطلاق شود بر چهل مردی که مأمور اصلاح احوال مردم و حمل اثقال آنان و متصرف در حقوق خلق باشندو لاغیر. (از کشاف اصطلاحات الفنون از مجمعالسلوک)
مردمان نجیب و اصیل و بزرگزاده و گرامی گوهر. (ناظم الاطباء). نجباء. رجوع به نجباء شود، (اصطلاح صوفیه) اطلاق شود بر چهل مردی که مأمور اصلاح احوال مردم و حمل اثقال آنان و متصرف در حقوق خلق باشندو لاغیر. (از کشاف اصطلاحات الفنون از مجمعالسلوک)
النباء، سورۀ هفتادوهشتمین از قرآن، مکیه و آن چهل آیت است، پس از سورۀ مرسلات و پیش از نازعات قرار گرفته و با این آیت آغاز می شود: عم یتسائلون عن النباً العظیم
اَلنباء، سورۀ هفتادوهشتمین از قرآن، مکیه و آن چهل آیت است، پس از سورۀ مرسلات و پیش از نازعات قرار گرفته و با این آیت آغاز می شود: عم یتسائلون عن النباً العظیم
جمع واژۀ نقیب. رجوع به نقیب شود، در اصطلاح صوفیه، کسانی هستند که برخفایای باطن مردم اشراف دارند و خفایای ضمایر مردم بر ایشان آشکار است چه پرده ها از برابر چشم باطن ایشان برداشته شده است و ایشان سیصد تن هستند. (از تعریفات). از اصناف اولیاء و رجال الغیب باشند که مأمور دستگیری بندگان خدایند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). - نقباء اثناعشر، عبارتند از: سعد بن عباده، اسعد بن زراره، سعد بن الربیع، سعد بن خثیمه، منذر بن عمرو، عبداﷲ بن رواحه، برأبن معرور، ابوالهیثم بن التیهان، اسیدبن حضیر، عبداﷲ بن عمرو بن حرام، عباده بن الصامت، رافع بن مالک. (یادداشت مؤلف). رجوع به نام هر یک از این اشخاص در ردیف خود شود
جَمعِ واژۀ نقیب. رجوع به نقیب شود، در اصطلاح صوفیه، کسانی هستند که برخفایای باطن مردم اشراف دارند و خفایای ضمایر مردم بر ایشان آشکار است چه پرده ها از برابر چشم باطن ایشان برداشته شده است و ایشان سیصد تن هستند. (از تعریفات). از اصناف اولیاء و رجال الغیب باشند که مأمور دستگیری بندگان خدایند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). - نقباء اثناعشر، عبارتند از: سعد بن عباده، اسعد بن زراره، سعد بن الربیع، سعد بن خثیمه، منذر بن عمرو، عبداﷲ بن رواحه، برأبن معرور، ابوالهیثم بن التیهان، اسیدبن حضیر، عبداﷲ بن عمرو بن حرام، عباده بن الصامت، رافع بن مالک. (یادداشت مؤلف). رجوع به نام هر یک از این اشخاص در ردیف خود شود
نکبا در فارسی باد کژ باد نا مساعد بادی که از جهت وزش خود منحرف گرددباد گژ. یا نکباء (نکبای) نکبت. (تشبیهی) نکبت مانند نکباء: در آن وقت که نکبای نکبت او وزیدن گرفت
نکبا در فارسی باد کژ باد نا مساعد بادی که از جهت وزش خود منحرف گرددباد گژ. یا نکباء (نکبای) نکبت. (تشبیهی) نکبت مانند نکباء: در آن وقت که نکبای نکبت او وزیدن گرفت