جدول جو
جدول جو

معنی نجار - جستجوی لغت در جدول جو

نجار
اصل و تبار، حسب
لون، رنگ
تصویری از نجار
تصویر نجار
فرهنگ فارسی عمید
نجار
کسی که اشیای چوبی درست می کند، درودگر
تصویری از نجار
تصویر نجار
فرهنگ فارسی عمید
نجار
(نَ)
گلگونه و غازه باشد که زنان بر روی مالند. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گلگونه باشد که زنان بر روی مالند. (جهانگیری) (فرهنگ نظام). اگر استعمال شده باشد ریشه اش در سنسکریت ’نجر’ از ’جر’ بمعنی پیری است، چه گاهی سرخاب برای پوشاندن پیری مالیده می شود. (فرهنگ نظام). غنجار. گلگونه. (اوبهی). گلگونه. غازۀ زنان. (انجمن آرا). غازه. سرخاب
لغت نامه دهخدا
نجار
(نَجْ جا)
عبدالرحمن بن احمد بلخی امینی، مکنی به ابوسراقه. از شاعران قرن چهارم هجری و از مداحان سلطان محمود غزنوی یمین الدوله است. او راست:
زره پوش ترک من آن ماه پیکر
زره دارد از مشک بر ماه انور
که دیده ست مشک مسلسل زره سای
که دیده ست ماه منور زره ور
به مشک اندرش تیر و بهرام و زهره
به ماه اندرش سوسن و مشک و عبهر
دو یاقوت خوانم لبش را نخوانم
که یاقوت را کی بود طعم شکّر؟
رجوع به لباب الالباب ج 2 ص 41 و 42 شود
لغت نامه دهخدا
نجار
(نَجْ جا)
دهی است از دهستان اورامان لهون در بخش پاوۀ شهرستان سنندج، در 14 هزارگزی شمال غربی پاوه و یکهزارگزی مشرق راه پاوه به نوسود، در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و 331 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش لبنیات، توت، گردو، انار، انگور، سقز، عسل و شغل اهالی کرایه کشی و باغبانی و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
نجار
(نَجْ جا)
درودگر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار) (غیاث اللغات) (آنندراج) (فرهنگ نظام). خوزم. (ناظم الاطباء). پیشه وری که کارش ساختن چیزها از چوب و تخته است. (فرهنگ نظام). درگر. اسکاف. دروگر. (یادداشت مؤلف) :
همزاد بود آذر نمرودش
استاد بود یوسف نجارش.
خاقانی.
یوسف نجار کیست نوح دروگر که بود
تا ز هنر دم زنند بر درامکان او.
خاقانی.
نجار اگر ز چوب کند شمشیر
شمشیر او نبرّد خفتان را.
قاآنی.
- امثال:
خدا نجار نیست، اما در و تخته را خوب جور می کند.
- نجار گوهر، گوهرتراش، مجازاً بمعنی شاعر نکته سنج بدیعگو:
نجار گوهرم که نحیتان طبع من
جز زیر تیشۀ پدر خویشتن نیند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
نجار
(نُ / نِ)
اصل. (منتهی الارب) (دهار) (المنجد) (صحاح جوهری) (فرهنگ خطی) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نژاد. (ناظم الاطباء) (آنندراج). اصل مردم. (مهذب الاسماء) ، حسب. (منتهی الارب) (آنندراج) (صحاح جوهری) (ناظم الاطباء) (المنجد) ، لون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد). گونه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رنگ. (ناظم الاطباء) ، فی المثل: کل نجار ابل نجارها، در وی هر گونه اخلاق هست، و این در حق کسی متلون خوی که بریک راه و روش نباشد، استعمال کنند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نجار
درودگر، کسی که کارش ساختن اجناس چوبی باشد
تصویری از نجار
تصویر نجار
فرهنگ لغت هوشیار
نجار
((نِ یا نُ))
اصل، تبار، حسب، لون، رنگ
تصویری از نجار
تصویر نجار
فرهنگ فارسی معین
نجار
((نَ جّ))
درودگر، سازنده اشیاء چوبی
تصویری از نجار
تصویر نجار
فرهنگ فارسی معین
نجار
چوبکار، درودگر
تصویری از نجار
تصویر نجار
فرهنگ واژه فارسی سره
نجار
النّجّار
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به عربی
نجار
Carpenter
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نجار
menuisier
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نجار
carpintero
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نجار
carpinteiro
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نجار
stolarz
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به لهستانی
نجار
плотник
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به روسی
نجار
столяр
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نجار
timmerman
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به هلندی
نجار
بڑھئی
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به اردو
نجار
ช่างไม้
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به تایلندی
نجار
נגר
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به عبری
نجار
大工
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نجار
木匠
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به چینی
نجار
mchoraji
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نجار
목수
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به کره ای
نجار
marangoz
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نجار
tukang kayu
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نجار
Zimmermann
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به آلمانی
نجار
बढ़ई
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به هندی
نجار
carpentiere
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نجار
কারিগর
تصویری از نجار
تصویر نجار
دیکشنری فارسی به بنگالی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نجارت
تصویر نجارت
حرفه نجّار، درودگری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجاری
تصویر نجاری
درودگری
فرهنگ واژه فارسی سره