جمع واژۀ نتفه. رجوع به نتفه شود: پس به تعلیم شاهزاده مشغول گشت و آنچه از طرف و نتف و نکت و دقایق علوم بوده به بیان وبرهان با او میگفت. (سندبادنامه ص 51). و اتسز نیز رسل فرستاد و تحف و هدایا و نتف. (جهانگشای جوینی)
جَمعِ واژۀ نتفه. رجوع به نتفه شود: پس به تعلیم شاهزاده مشغول گشت و آنچه از طُرَف و نتف و نکت و دقایق علوم بوده به بیان وبرهان با او میگفت. (سندبادنامه ص 51). و اتسز نیز رسل فرستاد و تحف و هدایا و نتف. (جهانگشای جوینی)
سوراخ و گودی کوچک روی شکم که از بریدن بند ناف باقی می ماند، کنایه از وسط و میان چیزی ناف ارض: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم ناف زمین: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم ناف زنی: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم، ناف زمین ناف عالم: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، برای مثال قدم بر سر ناف عالم نهاد / بسا نافه کز ناف عالم گشاد (نظامی۵ - ۸۷۶) ناف هفته: کنایه از روز سه شنبه، برای مثال از دگر روز هفته آن به بود / ناف هفته مگر سه شنبه بود (نظامی۴ - ۶۵۶)
سوراخ و گودی کوچک روی شکم که از بریدن بند ناف باقی می ماند، کنایه از وسط و میان چیزی ناف ارض: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم ناف زمین: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم ناف زنی: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم، ناف زمین ناف عالم: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، برای مِثال قدم بر سر ناف عالم نهاد / بسا نافه کز ناف عالم گشاد (نظامی۵ - ۸۷۶) ناف هفته: کنایه از روز سه شنبه، برای مِثال از دگر روز هفته آن به بود / ناف هفته مگر سه شنبه بود (نظامی۴ - ۶۵۶)
به انگشت برچیده از گیاه و جز آن. (منتهی الارب). آنچه با انگشت از گیاه و جز آن برچینند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) (المنجد). گیاه و سبزی دست چین. ج، نتف، بخشش. عطا. (ناظم الاطباء) ، چیزی. مختصری. عامۀ عرب به فتح و کسر اول نیز استعمال کنند در مورد هر چیز قلیلی که باشد. (از معجم متن اللغه) : افاده نتفه من العلم، شیئاً. (ناظم الاطباء). اعطاه نتفه من الطعام وغیره، شیئاً منه. (اقرب الموارد). ماکان بینهم نتفهو لا قرصه، شی ٔ صغیر و لا کبیر. (از اقرب الموارد)
به انگشت برچیده از گیاه و جز آن. (منتهی الارب). آنچه با انگشت از گیاه و جز آن برچینند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) (المنجد). گیاه و سبزی دست چین. ج، نُتَف، بخشش. عطا. (ناظم الاطباء) ، چیزی. مختصری. عامۀ عرب به فتح و کسر اول نیز استعمال کنند در مورد هر چیز قلیلی که باشد. (از معجم متن اللغه) : افاده نتفه من العلم، شیئاً. (ناظم الاطباء). اعطاه نتفه من الطعام وغیره، شیئاً منه. (اقرب الموارد). ماکان بینهم نتفهو لا قرصه، شی ٔ صغیر و لا کبیر. (از اقرب الموارد)
در خود کشیدن: جامه خوی را و خشک کن زکاب را و تالاب آب را، به ته رسیدن آب بخود کشیدن جامه خوی (عرق) را و کاغذ سیاهی را و حوض آب را (منتهی الارب) جذب کردن
در خود کشیدن: جامه خوی را و خشک کن زکاب را و تالاب آب را، به ته رسیدن آب بخود کشیدن جامه خوی (عرق) را و کاغذ سیاهی را و حوض آب را (منتهی الارب) جذب کردن