نبیره. (انجمن آرا). فرزندزاده را گویند عموماً. (برهان قاطع). فرزندزاده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : نبیر جهاندار روشن روان که با داد او پیر گردد جوان. فردوسی. نبیر و پسر داشتم لشکری شده نامبردار هر کشوری. فردوسی. که چندین نبیر و پسر داشتم همی سر ز خورشید بگذاشتم. فردوسی. رجوع به نبیره شود
نبیره. (انجمن آرا). فرزندزاده را گویند عموماً. (برهان قاطع). فرزندزاده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : نبیر جهاندار روشن روان که با داد او پیر گردد جوان. فردوسی. نبیر و پسر داشتم لشکری شده نامبردارِ هر کشوری. فردوسی. که چندین نبیر و پسر داشتم همی سر ز خورشید بگذاشتم. فردوسی. رجوع به نبیره شود
قنیبر. گیاهی است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مردم عراق آن را بقر خوانند. (اقرب الموارد). قنبیل است که به فارسی کنبیل نامند. (فهرست مخزن الادویه). درمنه ترکی. (مهذب الاسماء). رجوع به قنبیر و قنبیل شود
قُنَیْبِر. گیاهی است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مردم عراق آن را بقر خوانند. (اقرب الموارد). قنبیل است که به فارسی کنبیل نامند. (فهرست مخزن الادویه). درمنه ترکی. (مهذب الاسماء). رجوع به قنبیر و قنبیل شود
ظرفی باشد که آنرا از حصیر بافند و دو دسته بر آن نصب کنند و گوشت و برنج و امثال آن در آن گذارند و از جایی به جایی برند. (برهان) (آنندراج). زنبیل. (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). محفد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زنبیل شود
ظرفی باشد که آنرا از حصیر بافند و دو دسته بر آن نصب کنند و گوشت و برنج و امثال آن در آن گذارند و از جایی به جایی برند. (برهان) (آنندراج). زنبیل. (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). مِحفَد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زنبیل شود
قصبۀ گوزگانانست و شهری نیکوست و آبادان و جای بازرگانانست وبارگه بلخ و با نعمت بسیار است و بر دامن کوه نهاده است و از وی پوستهای گوزگانی خیزد که بهمه جان (ظ: جهان) ببرند. (حدود العالم چ دانشگاه ص 97). بر وزن نخجیر، شهری است در جوزجان واقع میانۀ مرورود و بلخ، یحیی بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام را در آن مقتول نمودند، و یمکن همان انبار خراسان باشد. (مرآت البلدان ج 1 ص 99). در تتمه صوان الحکمه (ص 97) در یک مورد ابوالحسن انباری، انبیری آمده است، از آنجا شاید حدس صاحب مرآت البلدان درست باشد، خانه پیشاپیش خانه دیگری ساختن، زن بسیاربچه را به زنی خواستن، سایبانی برگرفتن پیش آفتاب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، افشاندن انبان و خنور را تا از کرم پاک شود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). افشاندن انبان تا از سوس (کرم) پرداخته شود. (از اقرب الموارد)، روزه داشتن ماه رمضان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
قصبۀ گوزگانانست و شهری نیکوست و آبادان و جای بازرگانانست وبارگه بلخ و با نعمت بسیار است و بر دامن کوه نهاده است و از وی پوستهای گوزگانی خیزد که بهمه جان (ظ: جهان) ببرند. (حدود العالم چ دانشگاه ص 97). بر وزن نخجیر، شهری است در جوزجان واقع میانۀ مرورود و بلخ، یحیی بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام را در آن مقتول نمودند، و یمکن همان انبار خراسان باشد. (مرآت البلدان ج 1 ص 99). در تتمه صوان الحکمه (ص 97) در یک مورد ابوالحسن انباری، انبیری آمده است، از آنجا شاید حدس صاحب مرآت البلدان درست باشد، خانه پیشاپیش خانه دیگری ساختن، زن بسیاربچه را به زنی خواستن، سایبانی برگرفتن پیش آفتاب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، افشاندن انبان و خنور را تا از کرم پاک شود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). افشاندن انبان تا از سوس (کرم) پرداخته شود. (از اقرب الموارد)، روزه داشتن ماه رمضان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)