جدول جو
جدول جو

معنی نبویه - جستجوی لغت در جدول جو

نبویه
(نَ بَ وی یَ)
منسوب به نبی. نبوی
لغت نامه دهخدا
نبویه
مونث نبوی
تصویری از نبویه
تصویر نبویه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بویه
تصویر بویه
(دخترانه)
آرزو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
مربوط به نبی مثلاً حدیث نبوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بویه
تصویر بویه
آرزو، امید، چشمداشت، آرمان، خواهش، درخواست برای مثال که را بویۀ وصلت ملک خیزد / یکی جنبشی بایدش آسمانی (دقیقی - ۱۰۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبیه
تصویر نبیه
شریف، زیرک، دانا، آگاه
فرهنگ فارسی عمید
(نَ وَوی یَ)
ابل نوویه، شتر خستۀ خرما خورنده. (از منتهی الارب). شتر که نوی ̍ خورد. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(نِ اَ مَ بِ)
دهی است از دهستان و بخش قیروکارزین شهرستان فیروزآباد. در 17 هزارگزی جنوب شرقی قیر و 6 هزارگزی رود خانه قره آغاج واقع است و یکصد تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصول عمده اش خرما و انار و برنج و شغل مردمش زراعت و باغداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
اشتر فربه. (مهذب الاسماء). ناقۀ فربه. (آنندراج). تأنیث ناوی است: ناقهناویه، ناقۀ فربه. (از اقرب الموارد). ج، نواء
لغت نامه دهخدا
(نَ بَ طی یَ)
منسوب به نبط است. رجوع به نبط شود، عامیه. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(نُ ءَ)
نبوه. رجوع به نبوت و نبوه شود
لغت نامه دهخدا
(بی یَ)
تأنیث نوبی است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَبْ بو یَ)
نام اجدادی است. (وفیات الاعیان ج 2 ص 27)
لغت نامه دهخدا
(زَ یَ)
از قراء مرو است واقع در دوفرسخی آن، و جد ما قاضی ابومنصور محمد بن عبدالجبار سمعانی در آن ضیعه ای داشت. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ وی یَ)
تأنیث ابوی
لغت نامه دهخدا
(شُمْ یَ)
ابوعبدالرحمن بن شنبویه. محدث است. (منتهی الارب). محدثان در فرهنگ اسلامی به عنوان حافظان میراث نبوی شناخته می شوند. آن ها با تلاش خستگی ناپذیر، هزاران حدیث را به صورت شفاهی یا مکتوب گردآوری و ثبت کردند. یکی از افتخارات تمدن اسلامی، وجود محدثانی است که در بررسی اسناد و راویان، به دقتی علمی دست یافتند که در هیچ تمدن دیگری یافت نمی شود. به واسطه محدثان، تاریخ شفاهی اسلام تبدیل به مجموعه ای دقیق و قابل اتکا شد.
لغت نامه دهخدا
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
منسوب به نبی و پیغمبر (ص)
فرهنگ لغت هوشیار
نبوت در فارسی بیزاری رویگردانی دوری نبوت در فارسی آگاهاندن، پیامبری واژه نبوه از ریشه سریانی است بنگرید به نبی نفرت کردن دوری کردن، نفرت اعراض: وتفاوت نظم باعدم تناسب اجزاسبب گرانی شعروموجب ذوق است
فرهنگ لغت هوشیار
نامور نامی، آگاه دانا فرخاد، بزرگزاد نژاده آگاه هوشیار: تااین سفیه نبیه شودواین بیمایه بپایه ای رسد، شریف بزرگوار، نام آورمشهورمقابل خامل: وصغیروکبیر ومجهول ووجیه وخامل ونبیه همه رابوقت استغاثت دریک نظم وسلک منخرط دارد، جمع نبها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویه
تصویر بویه
امیدواری، آرزومندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبطیه
تصویر نبطیه
مونث نبطی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویه
تصویر بویه
((یِ))
آرزومندی، آرزو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نبیه
تصویر نبیه
((نَ))
دانا و آگاه، جمع نبهاء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
((نَ بَ))
منسوب به نبی و پیغمبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بویه
تصویر بویه
نفحه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
Prophetic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
prophétique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
profético
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
proroczy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
пророческий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
пророчий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
profetisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
prophetisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
profético
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
profetico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی