- نبهرج (نَ بَ رَ)
مأخوذ از ’نبهرۀ’ فارسی. پول بد. قلب. ناسره. (ناظم الاطباء). زائف ردی. (از متن اللغه) ، ناسزا، زبون، هیچکاره. (منتهی الارب). رجوع به نبهره شود
معنی نبهرج - جستجوی لغت در جدول جو
- نبهرج
پارسی تازی گشته نبهره نپهرک ناسره، فرومایه زبون، بیکاره، ناسزا پول قلب، ناسره، ناسزا، زبون، هیچکاره
- نبهرج ((نَ بَ رَ))
پول قلب، هرچیز قلب و ناسره، گدا، فقیر، پست و فرومایه، نبهره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناسره، قلب، پول قلب، برای مثال دیدم نبهره بود به معیار مردمی / از دوستیّ هرکه عیاری گرفته ایم (کمال الدین اسماعیل - ۷۲۰) ، کنایه از پست، فرومایه، کنایه از پوشیده، پنهان، کنایه از ناگهان
(نَ بَ رَ جَ)
لغت نامه دهخدا
نبهرج. (از اقرب الموارد). من الدراهم ما یرده التجار. (تعریفات). نبهرج. مأخوذ از نبهرۀ فارسی است. رجوع به نبهره شود
(مُ بَ رَ)
لغت نامه دهخدا
آب مهمل و غیرممنوع. (منتهی الارب) (آنندراج). آب مهمل که کسی را از وی منعی نباشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خون هدر و باطل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، درهم مبهرج. (المعرب جوالیقی ص 49). درهم ناسره. (ناظم الاطباء)
قلب، نارایج، ناروا، ناسره، بی مقدار، پست، دونمایه، زبون، فرومایه، ناگهان