معنی نبهره نبهره ناسره، قلب، پول قلب، برای مثال دیدم نبهره بود به معیار مردمی / از دوستیّ هرکه عیاری گرفته ایم (کمال الدین اسماعیل - ۷۲۰)، کنایه از پست، فرومایه، کنایه از پوشیده، پنهان، کنایه از ناگهان تصویر نبهره فرهنگ فارسی عمید
نبهره نبهره قلب، نارایج، ناروا، ناسره، بی مقدار، پست، دونمایه، زبون، فرومایه، ناگهان فرهنگ واژه مترادف متضاد
نابهره نابهره ناسره، کاسد، نارایج، بزرگ، عظیم: (... که واویلا عجب کاریم افتاد بسر نابهره دیواریم افتاد) (جامی)، دون فرومایه پست فرهنگ لغت هوشیار