- نبط
- نخست آب چاه، غور مرد برآمدن آب ازچاه وزمین، بسیار شدن آب چاه، برآوردن آب چاه را، ظاهرکردن چیزی را، نشرعلم ومعرفت. نخستین آبی که ازچاه - بهنگام حفرآن - ظاهرشود، غورآب، غورمرد باطن وی
معنی نبط - جستجوی لغت در جدول جو
- نبط ((نَ))
- برآمدن آب از چاه و زمین، برآوردن آب از چاه، ظاهر کردن چیزی را، نشر علم و معرفت
- نبط ((نَ بَ))
- نخستین آبی که از چاه به هنگام حفر آن ظاهر شود، غور آب، غور مرد، باطن وی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به نبط: ازقوم نبط، زبان قوم نبط، خط قوم نبط، گیاه
دسته ای از اقوام قدیم عرب که در حدود چهار قرن قبل از میلاد در یکی از نواحی عربستان ساکن شده و در سال ۱۰۶ میلادی به دست رومیان منقرض شدند، یک تن از قوم نبط، تهیه شده به وسیلۀ مردمان نبط، زبان و خط اقوام نبطی
مونث نبطی
زیر بغل خش شکوفه
بایگانی
پیوستگی، پیوند
پل، محل عبور از آب یا جائی که گود باشد
بربستن، رابطه، بستگی، وابستگی، ارتباط
فرزند زاده، پسر پسر، فرزند فرزند
سست و گرانبار شدن، مرد ضعیف، واقف کردن بر کاری
باطل شدن کار، باطل و ناچیز شدن آن، باطل شدن ثواب عمل
لغزش، کژ روی، ندانمکاری در تازی با آرش های دیگری به کار می رود بیراه رفتن کژ رفتن، بدون آگاهی و بصیرت در امری تصرف کردن، سهو کردن اشتباه کردن، کژ روی کج روی، سهو اشتباه: (خبط ایشان در غالب امور واضح و آشکاراست)، شوریدگی پریشانی آشفتگی: خبط دماغ
پیوستگی، بستگی، ارتباط
تیری که با کمان اندازند
بار درخت سدر، میوۀ درخت سدر
فرزند فرزند، فرزندزاده، نواده، نوه. بیشتر به فرزندان و نوادگان دختری اطلاق می شود، گروهی از قوم یهود
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیه، گیاغ، علف، نبات، کلأ
نفت، مایعی غلیظ، تیره رنگ و قابل احتراق که به وسیلۀ چاه های عمیق از زیر زمین استخراج می شود و از آن اتر، بنزین، روغن های سبک، مازوت و چندین هزار فراوردۀ پتروشیمی دیگر به دست می آید
بیرون آمدن آب از زمین، جوشیدن آب از چشمه
جنبش رگ در انسان و حیوان، حرکت قلب، ضربان قلب، اثر خارجی کار سرخرگ ها که فقط در جایی از بدن احساس می شود که سرخرگ در زیر پوست و روی استخوان قرارگرفته باشد مانند مچ دست و گیجگاه
طریقه، نوع، روش، رویه
نوعی فرش و گستردنی رنگین
نوعی فرش و گستردنی رنگین
هفتاد و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۰ آیه، تساؤل، معصرات، عمّ، خبر
گرفتن و نگه داشتن، حفظ کردن، محکم کردن، نگه داری، بایگانی، تصرف کردن
ضبط صوت: دستگاهی که با برق یا باتری کار می کند و به وسیلۀ آن اصوات را بر روی نوار ضبط می کنند
ضبط کردن: تصرف کردن، بایگانی کردن، یادداشت کردن، حفظ کردن در ذهن
ضبط و ربط: انتظام، آراستگی، نظم و ترتیب، یادداشت کردن
ضبط صوت: دستگاهی که با برق یا باتری کار می کند و به وسیلۀ آن اصوات را بر روی نوار ضبط می کنند
ضبط کردن: تصرف کردن، بایگانی کردن، یادداشت کردن، حفظ کردن در ذهن
ضبط و ربط: انتظام، آراستگی، نظم و ترتیب، یادداشت کردن
زاویۀ خارجی محل تلاقی دو سطح
کنارۀ دیوار که در پیچ کوچه، خیابان یا هر معبر دیگری باشد
کندن زمین و بیرون آوردن چیزی از زیر زمین
نبش قبر: شکافتن گور
کنارۀ دیوار که در پیچ کوچه، خیابان یا هر معبر دیگری باشد
کندن زمین و بیرون آوردن چیزی از زیر زمین
نبش قبر: شکافتن گور
پیغمبر، هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی و یا به واسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند، برخی از پیغمبران قدیم پیرو شریعت پیغمبر دیگر بوده اند مانند یونس نسبت به موسی، نبی اللّٰه، پیامبر، رسول، پیمبر، وخشور، پیغامبر
نبسه ها، فرزند فرزندها، نوه ها، فرزندزاده ها، جمع واژۀ نبسه
نگاهداشتن چیزی را بهوش، تصرف کردن
پنهان گشتن، دروغ بستن، کندیدن جای ناکنده را، بی باکی در جنگ، دریدن جامه نو را، دریده شدن، خون آلوده کردن پستان را، رندیدن باد زمین را
دسته دروده، رشک، آزمون فربهی
فراهم آوردن با دست گروهی از مسریان