جدول جو
جدول جو

معنی نبط

نبط((نَ))
برآمدن آب از چاه و زمین، برآوردن آب از چاه، ظاهر کردن چیزی را، نشر علم و معرفت
تصویری از نبط
تصویر نبط
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نبط

نبط

نبط
نخست آب چاه، غور مرد برآمدن آب ازچاه وزمین، بسیار شدن آب چاه، برآوردن آب چاه را، ظاهرکردن چیزی را، نشرعلم ومعرفت. نخستین آبی که ازچاه - بهنگام حفرآن - ظاهرشود، غورآب، غورمرد باطن وی
فرهنگ لغت هوشیار

نبط

نبط
نخستین آبی که از چاه به هنگام حفر آن ظاهر شود، غور آب، غور مرد، باطن وی
نبط
فرهنگ فارسی معین

نبط

نبط
جَمعِ واژۀ انبط، بمعنی گوسفندی که پهلوها و شکمش سپید است. رجوع به نبطاء و انبط شود
لغت نامه دهخدا

نبط

نبط
گروهی از مردم که در بطائح میان عراقین نازل شدند. (منتهی الارب). نَبَطی و نباطی (ن َ / ن ِ / ن ُ) و نَباط، منسوب به وی، مثل یمنی و یمانی و یمان. (منتهی الارب). گروهی اند در سواد عراق. (السامی) (مهذب الاسماء). قومی که در بطائح میان عراق عرب و عراق عجم، یا به سواد عراق ساکن بوده اند، و اینان مردمی غیرعرب بوده اند که عربیت گزیده اند و در برآوردن آب ماهر و به کثرت فلاحت مشهور بوده اند. (یادداشت مؤلف). در این که نبطی ها چه قومی بوده و از کجا آمده اند اختلاف است، بعضی میگویند مسکن اولی آنها در داخل عربستان بوده بعد به بین النهرین هجرت کرده اند و آشوریها یا مادی ها آنها را به بادیه رانده اند، بعضی دیگر معتقدند که مسکن اصلی آنها در بین النهرین بوده و از آنجابه اطراف رفته اند، ’کوسن دروپرسوال’ معتقد است که نبطی های تپره را بخت النصر از بین النهرین که موطن اصلی آنها بود در ضمن لشکرکشی با خود آورده و در اینجا سکنی داده است، به هرحال احتمال قوی آن است که اینان نیز مثل اعراب بائده از طوایف آرامی بوده اند که در شمال عربستان میان سواحل فرات و خلیج فارس و مدیترانه و دریای سرخ زندگانی میکرده اند. (از تاریخ اسلام تألیف فیاض ص 16). پیرنیا آرد: به روایت دیودور: ’اعراب نبطی در کویرهائی زندگی می کنند و اسم وطن خود را به محل هائی میدهند که در آنجاها نه خانه ای دیده می شود، نه رودی، و نه چشمه ای، که آب فراوانی به قشون دشمن بدهد. موافق قانونی هر عرب نبطی باید از بنا کردن خانه و بذرافشانی و کاشتن درختهای مثمر و خوردن شراب امتناع ورزد و هر کس برخلاف این قانون رفتار کند، مستحق اعدام است، نبطی ها این قانون را مجری میدارند و معتقدند که هر کس این احتیاجات را برای خود ایجاد کند بندۀ اشخاصی می شود که این حوائج او را برآورند. شغل آنها تربیت شتر و گوسفند است و در کویرها زندگی می کنند... انباط به استقلال خودشان بسیار علاقه مندند و هرگاه دشمنی به ولایت آنها نزدیک شود به کویرها فرار می کنند چنانکه به قلعه ای پناه برند. این کویرها فاقد همه چیز است و کسی غیر از خود انباط به اینجاها دسترس ندارد. در این کویرها انباط آب انبارهائی ساخته درش را گرفته اند، چنانکه بجز خودشان کسی از این آب انبارها اطلاعی ندارد و خودشان هم در مواقع لزوم موافق علاماتی می توانند این محل ها را یافته، خود و حشمشان را سیراب کنند. غذای این اعراب گوشت است و شیر و چیزی که بطور طبیعی زمین به عمل می آورد’. ج، انباط، نبیط
لغت نامه دهخدا

نبط

نبط
رودباری است در ناحیۀ مدینه نزدیک حوراء که در آن معدن سنگ برام است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا