لقب عام ملوک حبشه. (از آثارالباقیه). لقب پادشاه حبشه. (غیاث اللغات از صراح). معرب نیجوستی است که درزبان حبشی بمعنی ملک است. (از المنجد) : چو از نقش نجاشی بازپرداخت به مهرنام خسرو نامه ای ساخت. نظامی. قیصر از روم و نجاشی از حبش بر درش بهروز و لالا دیده ام. خاقانی. نعمانت در عرب چو نجاشی است در حبش مولی صفت نموده و لالازبان شده. خاقانی. کآن قبا کز حبش آرند رسول بهر تشریف نجاشی پوشد. خاقانی
لقب عام ملوک حبشه. (از آثارالباقیه). لقب پادشاه حبشه. (غیاث اللغات از صراح). معرب نیجوستی است که درزبان حبشی بمعنی ملک است. (از المنجد) : چو از نقش نجاشی بازپرداخت به مهرنام خسرو نامه ای ساخت. نظامی. قیصر از روم و نجاشی از حبش بر درش بهروز و لالا دیده ام. خاقانی. نعمانْت در عرب چو نجاشی است در حبش مولی صفت نموده و لالازبان شده. خاقانی. کآن قبا کز حبش آرند رسول بهر تشریف نجاشی پوشد. خاقانی
منسوب به نبات است. (الانساب سمعانی). گیاهی. رجوع به نبات شود، گیاه شناس. حشایشی. عشاب. شجار. العارف بالنباتات و الحشائش. (معجم متن اللغه). عارف به نبات. (اقرب الموارد). نبات شناس. رجوع به گیاه شناس شود
منسوب به نبات است. (الانساب سمعانی). گیاهی. رجوع به نبات شود، گیاه شناس. حشایشی. عشاب. شجار. العارف بالنباتات و الحشائش. (معجم متن اللغه). عارف به نبات. (اقرب الموارد). نبات شناس. رجوع به گیاه شناس شود
احمد بن علی بن احمد نجاشی اسدی کوفی، مکنی به ابوالخیر یا ابوالحسن یا ابوالعباس و معروف به ابن الکوفی و نجاشی و شیخ نجاشی. صاحب رجال، از علمای ثقۀ امامیه است. وی در قرن پنجم هجری میزیسته و از شاگردان سید مرتضی علم الهدی بوده است. از تألیفات او یکی کتاب رجال است و دیگر اخبار بنی سنسن و اخبار الوکلاء الاربعه و اعمال جمعه و التعقیب و تفسیر قرآن و جز آن. وی به سال 450 هجری قمری در 78سالگی درگذشت. (ازریحانهالادب ج 4 ص 168). و نیز رجوع به روضات الجنات ص 17 و هدیهالاحباب ص 253 و مستدرک الوسایل ص 501 و اعیان الشیعه ج 10 ص 102 و تاریخ خاندان نوبختی و تاریخ اسلام ص 91 و فهرست کتاب خانه مدرسه سپه سالار ج 2 ص 120 شود
احمد بن علی بن احمد نجاشی اسدی کوفی، مکنی به ابوالخیر یا ابوالحسن یا ابوالعباس و معروف به ابن الکوفی و نجاشی و شیخ نجاشی. صاحب رجال، از علمای ثقۀ امامیه است. وی در قرن پنجم هجری میزیسته و از شاگردان سید مرتضی علم الهدی بوده است. از تألیفات او یکی کتاب رجال است و دیگر اخبار بنی سنسن و اخبار الوکلاء الاربعه و اعمال جمعه و التعقیب و تفسیر قرآن و جز آن. وی به سال 450 هجری قمری در 78سالگی درگذشت. (ازریحانهالادب ج 4 ص 168). و نیز رجوع به روضات الجنات ص 17 و هدیهالاحباب ص 253 و مستدرک الوسایل ص 501 و اعیان الشیعه ج 10 ص 102 و تاریخ خاندان نوبختی و تاریخ اسلام ص 91 و فهرست کتاب خانه مدرسه سپه سالار ج 2 ص 120 شود
حاجب سباشی، یکی از حاجبان مورد توجه و مؤثر دستگاه سلطان مسعود غزنوی بوده که در زمان این سلطان سمت حاجبی بزرگ یافت. بیهقی در تاریخ خود آرد ’روز یکشنبه دهم صفر، وی را حاجبی بزرگ دادند و خلعتی تمام و علم و منجوق و طبل و دهل و کاسه و تخته های جامه و خریطه های سیم ودیگر چیزها که این شغل را دهند’ و چون در سال 427 هجری قمری ترکمنان در نواحی خراسان سر بعصیان برداشته بودند مسعود سرکوبی آنان را خواست و سباشی را بسالاری این لشکر گماشت. بیهقی آرد: ’امیر مسعود رضی الله عنه خلوتی کرد با وزیر و ارکان دولت و اولیاء و حشم و رای زدند و رای بر آن قرار دادند که حاجب سباشی با ده هزار سوار و پنجهزار پیاده به خراسان رود’ و روز شنبه چهاردهم ربیعالاّخر امیر بر نشست و بصحرا رفت و خواجۀ بزرگ و جملۀ اعیان دولت در پیش... ’حاجب سباشی تکلفی عظیم کرده بود چنانکه امیر بپسندید و همچنان بوالحسن عراقی و دیگر مقدمان... حاجب سباشی با لشکری که با وی نامزد بود برفت و کدخدایی لشکروانهای لشکر امیر سعید صراف را فرمود و مثالها بیافت و بر اثر حاجب برفت’، در این نبرد حاجب سباشی در خراسان کاری از پیش نبرد تا این که مسعود در بیست و دوم ذی الحجۀ سال 428 عازم هندوستان گردید و در غیبت او احوال ری و خراسان پریشان تر گردید و از سباشی بنای بدگویی کردن گذاشتند چنانکه ترکمانان او را سباشی جادو می گفتند وامیر از او بدگویی می کرد. چون عتاب امیر از حد بگذشت حاجب نیز مضطر شد و عقیده بر جنگ داشت، تا این که روز چهارشنبه دوازدهم ماه رجب نامه ای از حاجب سباشی بسلطان عرضه کردند که حاکی از شکست او بود و سلطان سخت تنگدل شد تا این که بدست سلجوقیان گرفتار شد. برای اطلاع بیشتر رجوع به فهرست تاریخ بیهقی چ فیاض شود
حاجب سباشی، یکی از حاجبان مورد توجه و مؤثر دستگاه سلطان مسعود غزنوی بوده که در زمان این سلطان سمت حاجبی بزرگ یافت. بیهقی در تاریخ خود آرد ’روز یکشنبه دهم صفر، وی را حاجبی بزرگ دادند و خلعتی تمام و علم و منجوق و طبل و دهل و کاسه و تخته های جامه و خریطه های سیم ودیگر چیزها که این شغل را دهند’ و چون در سال 427 هجری قمری ترکمنان در نواحی خراسان سر بعصیان برداشته بودند مسعود سرکوبی آنان را خواست و سباشی را بسالاری این لشکر گماشت. بیهقی آرد: ’امیر مسعود رضی الله عنه خلوتی کرد با وزیر و ارکان دولت و اولیاء و حشم و رای زدند و رای بر آن قرار دادند که حاجب سباشی با ده هزار سوار و پنجهزار پیاده به خراسان رود’ و روز شنبه چهاردهم ربیعالاَّخر امیر بر نشست و بصحرا رفت و خواجۀ بزرگ و جملۀ اعیان دولت در پیش... ’حاجب سباشی تکلفی عظیم کرده بود چنانکه امیر بپسندید و همچنان بوالحسن عراقی و دیگر مقدمان... حاجب سباشی با لشکری که با وی نامزد بود برفت و کدخدایی لشکروانهای لشکر امیر سعید صراف را فرمود و مثالها بیافت و بر اثر حاجب برفت’، در این نبرد حاجب سباشی در خراسان کاری از پیش نبرد تا این که مسعود در بیست و دوم ذی الحجۀ سال 428 عازم هندوستان گردید و در غیبت او احوال ری و خراسان پریشان تر گردید و از سباشی بنای بدگویی کردن گذاشتند چنانکه ترکمانان او را سباشی جادو می گفتند وامیر از او بدگویی می کرد. چون عتاب امیر از حد بگذشت حاجب نیز مضطر شد و عقیده بر جنگ داشت، تا این که روز چهارشنبه دوازدهم ماه رجب نامه ای از حاجب سباشی بسلطان عرضه کردند که حاکی از شکست او بود و سلطان سخت تنگدل شد تا این که بدست سلجوقیان گرفتار شد. برای اطلاع بیشتر رجوع به فهرست تاریخ بیهقی چ فیاض شود
ابوالقاسم (سید...). فرزند سیدمحترم اشتبینی قره داغی تبریزی، متخلص به نباتی. از عارفان و صوفی مشربان قرن سیزدهم هجری است. او را به لهجۀ ترکی آذربایجانی دیوان شعر است و این دو بیت او راست: گوشۀ وحدت نه عجب جایمش سرّ نهان اوردا هویدایمش عاشق و دیوانه لرین منزلی رتبیه باخ عرش معلایمش. وی به سال 1262 هجری قمری در اشتبین وفات کرد. (از ریحانهالادب ج 4 ص 163 از ذریعه). و نیز رجوع به فهرست کتاب خانه مجلس شورای ملی ص 434 و دانشمندان آذربایجان ص 370 شود
ابوالقاسم (سید...). فرزند سیدمحترم اشتبینی قره داغی تبریزی، متخلص به نباتی. از عارفان و صوفی مشربان قرن سیزدهم هجری است. او را به لهجۀ ترکی آذربایجانی دیوان شعر است و این دو بیت او راست: گوشۀ وحدت نه عجب جایمش سرّ نهان اوردا هویدایمش عاشق و دیوانه لرین منزلی رتبیه باخ عرش معلایمش. وی به سال 1262 هجری قمری در اشتبین وفات کرد. (از ریحانهالادب ج 4 ص 163 از ذریعه). و نیز رجوع به فهرست کتاب خانه مجلس شورای ملی ص 434 و دانشمندان آذربایجان ص 370 شود
سمعانی گوید: هذه النسبه الی حباشه و هوجدّ ابی ذرّبن جیش بن حباشه بن ادیش بن هلال الأسدی الحباشی من قرّاء التابعین و زهادهم. روی عن عمرو بن علی بن ابی طالب و عبدالله بن مسعود و ابی ّبن کعب و غیرهم
سمعانی گوید: هذه النسبه الی حباشه و هوجدّ ابی ذرّبن جیش بن حباشه بن ادیش بن هلال الأسدی الحباشی من قرّاء التابعین و زهادهم. روی عن عمرو بن علی بن ابی طالب و عبدالله بن مسعود و اُبی ّبن کعب و غیرهم
منسوب به نبات بمعنی گیاه. (ناظم الاطباء). هر چیز که نسبت به نبات داشته باشد. (فرهنگ نظام) (آنندراج)، از جنس نبات. گیاهی. مقابل جمادی و حیوانی. - نفس نباتی، قوه ای است که جسم را در طول و عرض و عمق بکشد و بزرگ گرداند و نفس طبیعی خادم نفس نباتی باشد (رجوع به طبیعی شود) . نفس نباتی را هشت خادم دیگر باشد و آن جاذبه، ماسکه، هاضمه، ممیزه، دافعه، مصوره، مولده و منمیه است. (یادداشت مؤلف). ، {{حاصل مصدر}} نبات بودن. گیاه بودن: از حال نباتی برسیدم به ستوری یکچند همی بودم چون مرغک بی پر. ناصرخسرو منسوب به نبات بمعنی شکر مصفای بلورین، کنایه از شیرین است. به شیرینی نبات. شیرین چون نبات: انگور نباتی، نام رنگی است. (فرهنگ نظام). به رنگ نبات. (ناظم الاطباء). زرد تیره کم رنگ. رجوع به نباتی رنگ شود: شد جلوه گر آن رنگ نباتی شب مهتاب دارد مزه این عیش که شیر است و شکر هم. ؟ (از آنندراج). - هندوانۀ نباتی، هندوانۀ زردرنگ به رنگ نبات
منسوب به نبات بمعنی گیاه. (ناظم الاطباء). هر چیز که نسبت به نبات داشته باشد. (فرهنگ نظام) (آنندراج)، از جنس نبات. گیاهی. مقابل جمادی و حیوانی. - نفس نباتی، قوه ای است که جسم را در طول و عرض و عمق بکشد و بزرگ گرداند و نفس طبیعی خادم نفس نباتی باشد (رجوع به طبیعی شود) . نفس نباتی را هشت خادم دیگر باشد و آن جاذبه، ماسکه، هاضمه، ممیزه، دافعه، مصوره، مولده و منمیه است. (یادداشت مؤلف). ، {{حاصِل مَصدَر}} نبات بودن. گیاه بودن: از حال نباتی برسیدم به ستوری یکچند همی بودم چون مرغک بی پر. ناصرخسرو منسوب به نبات بمعنی شکر مصفای بلورین، کنایه از شیرین است. به شیرینی نبات. شیرین چون نبات: انگور نباتی، نام رنگی است. (فرهنگ نظام). به رنگ نبات. (ناظم الاطباء). زرد تیره کم رنگ. رجوع به نباتی رنگ شود: شد جلوه گر آن رنگ نباتی شب مهتاب دارد مزه این عیش که شیر است و شکر هم. ؟ (از آنندراج). - هندوانۀ نباتی، هندوانۀ زردرنگ به رنگ نبات
ترکی سالار سر دسته سرور رئیس سر دسته سردار. توضیح گاه این کلمه برای تعیین شغل و سمت یا احترام باخر اسما (دال بر شغل) ملحق گردد: حکیمباشی فراشباشی نانوا باشی منشی باشی
ترکی سالار سر دسته سرور رئیس سر دسته سردار. توضیح گاه این کلمه برای تعیین شغل و سمت یا احترام باخر اسما (دال بر شغل) ملحق گردد: حکیمباشی فراشباشی نانوا باشی منشی باشی
در تازی نیامده نگار گری، رنگ کاری عمل و شغل نقاش و آن از هنرهای تصویری و هنری است دو بعدی که بر روی سطح انجام میشود. هر چند در نقاشی عمق و فضا به بیننده القا میگردد عملا در آن عمق وجود ندارد و وجود عمق و فضا در آن نتیجه رعایت قواعد پرسپکتیو است. مواد اصلی در نقاشی عبارت از بوم و رنگ است. نقاشی بر حسب چگونگی بوم یا سطح و زمینه آن و رنگ بچهار نوع قسمت میشود: فرسک (نقاشی دیواری) دترامپ نقاشی رنگ و روغن نقاشی آب رنگ
در تازی نیامده نگار گری، رنگ کاری عمل و شغل نقاش و آن از هنرهای تصویری و هنری است دو بعدی که بر روی سطح انجام میشود. هر چند در نقاشی عمق و فضا به بیننده القا میگردد عملا در آن عمق وجود ندارد و وجود عمق و فضا در آن نتیجه رعایت قواعد پرسپکتیو است. مواد اصلی در نقاشی عبارت از بوم و رنگ است. نقاشی بر حسب چگونگی بوم یا سطح و زمینه آن و رنگ بچهار نوع قسمت میشود: فرسک (نقاشی دیواری) دترامپ نقاشی رنگ و روغن نقاشی آب رنگ
ناشی در فارسی برنا جوانک، تازه کار بی آزمون تازه کارمبتدی بی تجربه، ختم است برغم چندناشی بر خاقانی سخن تراشی. (خاقانی انجمن لغ)، بی تجربه، تازه کار، ناآزموده، بی مهارت
ناشی در فارسی برنا جوانک، تازه کار بی آزمون تازه کارمبتدی بی تجربه، ختم است برغم چندناشی بر خاقانی سخن تراشی. (خاقانی انجمن لغ)، بی تجربه، تازه کار، ناآزموده، بی مهارت