جدول جو
جدول جو

معنی نایژک - جستجوی لغت در جدول جو

نایژک
نام هریک ازتقسیمات بسیارریزو انتهایی نایژه هادرداخل لپک های ریوی که هرکدام بیک حبابچه ششی ختم میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
نایژک
((ژَ))
نایژه، هر یک از شاخه های نای که درون شش قرار دارد، نایژه
تصویری از نایژک
تصویر نایژک
فرهنگ فارسی معین
نایژک
هر یک از لوله های بسیار باریک که در داخل ریه در انتهای نایژه قرار دارند
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نایژه
تصویر نایژه
هر یک از شاخه های نای که درون شش قرار دارد، هر چیزی که مانند نی باشد، لولۀ ابریق و هر لولۀ باریک که آب از آن عبور کند
فرهنگ فارسی عمید
نای کوچک نی کوچک نیچه، نی میان خالی نای میان کاواک: ... وبه بینی اندردمند به نایژه تاداروبه قعربینی رسد، نیزه، چوب خوشه گندم قصب، گره نی، ماشوره ای که جولاهگان برآن ریسمان پیچند برای بافتن ماشوره بافندگان: بلوح پای بپاچاه وقرقربکره بنایژه بمکوک وبتاروپودثیاب. (خاقانی. سج. 54)، لوله (ابریق ظفتابه وجزآنها) : آری به آب نایژه خوکرده اندازآنک مستسقیان لجه بحرعدن نیند. (خاقانی لغ) وازنایژه ناودانهابجای شکرنبات برروی آورده، رگ عرق، گلوگاه: گرنایژه ابرنشدپاک بریده چون هیچ عنان بازنپیچدسیلان راک (انوری لغ)، نام هریک ازتقسیمات وانشعابات دو شعبه نای درداخل نسج ریه یانایچه شعبه قصبه الریه، آلت مردنره: به کاراندرش نایژه سست بود زنش گفت کان سست خود رست بود. (شا. لغ)، شیرآب انبارحمام وغیره، مجرای آب، قیف گونه ای که مانندناودانی یاجویی باشد: به دیواربرجویهاساخته بهرنایژه آب ره تاخته. (گرشا. لغ) یانایژه عود. لوله یااستوانه گونه ای که ازعودکوفته و خمیر کرده سازندبرای سهولت سوختن وامروزدر اماکن متبرکه آنرامیسوزانند: ازگوهرمحمودوبه ازگوهرمحمود چونان که به ازعودبودنایژه عود. (منوچهری لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایژه
تصویر نایژه
((ژِ))
نایژه، هر یک از شاخه های نای که درون شش قرار دارد، نایژک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایژک
تصویر ایژک
شراره آتش شراره آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایژک
تصویر ایژک
((ژَ))
شراره آتش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایژک
تصویر ایژک
شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، سینجر، آییژ، آلاوه، ژابیژ، جرقّه، آتش پاره، جمره، بلک، خدره، ضرمه، خدره، لخچه، ابیز، اخگر، جمر، جذوه، لخشه
فرهنگ فارسی عمید