ناگاه. ناگهان. ناگه. دفعهً: برآمد ز من ناله ای ناگهی کز اندیشه پر گشتم از خود تهی. نظامی. ناگهی بادی برآمد مشکبار از پیش و از پس برقع صورت ز پیش روی جانان برگرفت. عطار. ناگهی باد صبا آید واین رونق و آب که تو می بینی از این گلبن خوشبو برود. سعدی
ناگاه. ناگهان. ناگه. دفعهً: برآمد ز من ناله ای ناگهی کز اندیشه پر گشتم از خود تهی. نظامی. ناگهی بادی برآمد مشکبار از پیش و از پس برقع صورت ز پیش روی جانان برگرفت. عطار. ناگهی باد صبا آید واین رونق و آب که تو می بینی از این گلبن خوشبو برود. سعدی
نهی و منع کننده، (برهان قاطع)، بازدارنده، منعکننده، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، منعکننده و بازماننده و بازدارنده از کاری، (غیاث اللغات)، نهی کننده، مقابل آمر: فعلت نه به قصد آمر خیر قولت نه به لفظ ناهی شر، ناصرخسرو، ، شبعان، سیر، ریان، (از معجم متن اللغه) (المنجد)، سیراب، ج، نهاه، نهی شده، منهی عنه: فلان یرکب الناهی، ای یأتی بما نهی عنه، (معجم متن اللغه)، ناهیک، یقال: ناهیک، ای حسبک، (مهذب الاسماء)، ناهیک منه، کلمه تعجب و استعظام، ای کافیک من رجل، (از معجم متن اللغه)، هذا رجل ناهیک من رجل، این مرد بس است ترا از طلب دیگری، (منتهی الارب) (آنندراج)، ناهیک بزید فارساً، کلمه تعجب و بزرگداشت است و آن چنان است که گوئی حسبک، و تأویل آن چنین بود که او غایت چیزی است که آن را میطلبی و ترا ازطلب غیر بازمی دارد و هذا رجل ناهیک من رجل، گفته اندمعنای آن ’کافیک به’ است و آن کلمه ای است که بدان درمقام مدح تعجب نمایند، سپس در هر تعجبی به کار رفته است، (از اقرب الموارد)، نهی، یجو زان یکون مصدراً کالنهی، (معجم متن اللغه)
نهی و منع کننده، (برهان قاطع)، بازدارنده، منعکننده، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، منعکننده و بازماننده و بازدارنده از کاری، (غیاث اللغات)، نهی کننده، مقابل آمر: فعلت نه به قصد آمر خیر قولت نه به لفظ ناهی شر، ناصرخسرو، ، شبعان، سیر، ریان، (از معجم متن اللغه) (المنجد)، سیراب، ج، نُهاه، نهی شده، منهی عنه: فلان یرکب الناهی، ای یأتی بما نهی عنه، (معجم متن اللغه)، ناهیک، یقال: ناهیک، ای حسبک، (مهذب الاسماء)، ناهیک منه، کلمه تعجب و استعظام، ای کافیک من رجل، (از معجم متن اللغه)، هذا رجل ناهیک من رجل، این مرد بس است ترا از طلب دیگری، (منتهی الارب) (آنندراج)، ناهیک بزید فارساً، کلمه تعجب و بزرگداشت است و آن چنان است که گوئی حسبک، و تأویل آن چنین بود که او غایت چیزی است که آن را میطلبی و ترا ازطلب غیر بازمی دارد و هذا رجل ناهیک من رجل، گفته اندمعنای آن ’کافیک به’ است و آن کلمه ای است که بدان درمقام مدح تعجب نمایند، سپس در هر تعجبی به کار رفته است، (از اقرب الموارد)، نهی، یجو زان یکون مصدراً کالنهی، (معجم متن اللغه)