جدول جو
جدول جو

معنی ناگهی - جستجوی لغت در جدول جو

ناگهی
(گَ)
ناگاه. ناگهان. ناگه. دفعهً:
برآمد ز من ناله ای ناگهی
کز اندیشه پر گشتم از خود تهی.
نظامی.
ناگهی بادی برآمد مشکبار از پیش و از پس
برقع صورت ز پیش روی جانان برگرفت.
عطار.
ناگهی باد صبا آید واین رونق و آب
که تو می بینی از این گلبن خوشبو برود.
سعدی
لغت نامه دهخدا
ناگهی
ناگاه ناگهان غفله: ناگهی باد صبا آید و این رونق وآب که تو می بینی ازین گلبن خوشبو برود. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناهی
تصویر ناهی
نهی کننده، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، وازع، حابس، زاجر، معوّق، مناع، رادع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناگه
تصویر ناگه
ناگاه، بی وقت، بی موقع، بی خبر، ناگهان، بی جا
فرهنگ فارسی عمید
(قِ)
نقاهت. به شدگی از بیماری. (ناظم الاطباء). ناقه بودن. رجوع به ناقه شود
لغت نامه دهخدا
ناگاه، ناگهان:
شب زمستان بود کپّی سرد یافت
کرمکی شبتاب ناگاهی بتافت،
رودکی،
گرد گرداب مگرد ارت نیاموخت شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری،
لبیبی،
ناگاهی سیاهئی بر وی بگذشت، (ترجمه محاسن اصفهان ص 75)
لغت نامه دهخدا
ایلیوس، (تاریخ الحکمای قفطی ص 96، 2و 97، 13 و 126، 21 و 127، 10 و عیون الانباء ج 1 ص 84، 19). رجوع به آدرین و ادریانوس شود.
لغت نامه دهخدا
نهی و منع کننده، (برهان قاطع)، بازدارنده، منعکننده، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، منعکننده و بازماننده و بازدارنده از کاری، (غیاث اللغات)، نهی کننده، مقابل آمر:
فعلت نه به قصد آمر خیر
قولت نه به لفظ ناهی شر،
ناصرخسرو،
، شبعان، سیر، ریان، (از معجم متن اللغه) (المنجد)، سیراب، ج، نهاه، نهی شده، منهی عنه: فلان یرکب الناهی، ای یأتی بما نهی عنه، (معجم متن اللغه)، ناهیک، یقال: ناهیک، ای حسبک، (مهذب الاسماء)، ناهیک منه، کلمه تعجب و استعظام، ای کافیک من رجل، (از معجم متن اللغه)، هذا رجل ناهیک من رجل، این مرد بس است ترا از طلب دیگری، (منتهی الارب) (آنندراج)، ناهیک بزید فارساً، کلمه تعجب و بزرگداشت است و آن چنان است که گوئی حسبک، و تأویل آن چنین بود که او غایت چیزی است که آن را میطلبی و ترا ازطلب غیر بازمی دارد و هذا رجل ناهیک من رجل، گفته اندمعنای آن ’کافیک به’ است و آن کلمه ای است که بدان درمقام مدح تعجب نمایند، سپس در هر تعجبی به کار رفته است، (از اقرب الموارد)،
نهی، یجو زان یکون مصدراً کالنهی، (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
مخفف ناهید، ستارۀ زهره، (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناگاهی
تصویر ناگاهی
ناگهان غفله: (ناگاهی سیاهیی بروی بگذشت)
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده به شدگی بیمار خیزی به شدگی از بیماری بیمارخیزی نقاهت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگه
تصویر ناگه
ناگهان، ناگاه، فوراً، بی خبر
فرهنگ لغت هوشیار
بازدارنده نهی کننده بازدارنده منع کننده: فعلت نه بقصد آمرخیر قولت نه بلفظ ناهی شر. (ناصرخسرو. 180)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگه
تصویر ناگه
((گَ))
بی خبر، بی موقع، ناگهان، ناگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناهی
تصویر ناهی
بازدارنده، نهی کننده
فرهنگ فارسی معین
بناگاه، ناگاه، ناگهان
فرهنگ واژه مترادف متضاد