جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ناهی

ناهی

ناهی
نهی کننده، بازدارَنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، وازِع، حابِس، زاجِر، مُعَوَّق، مَناع، رادِع
ناهی
فرهنگ فارسی عمید

ناهی

ناهی
بازدارنده نهی کننده بازدارنده منع کننده: فعلت نه بقصد آمرخیر قولت نه بلفظ ناهی شر. (ناصرخسرو. 180)
فرهنگ لغت هوشیار

ناهی

ناهی
نهی و منع کننده، (برهان قاطع)، بازدارنده، منعکننده، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، منعکننده و بازماننده و بازدارنده از کاری، (غیاث اللغات)، نهی کننده، مقابل آمر:
فعلت نه به قصد آمر خیر
قولت نه به لفظ ناهی شر،
ناصرخسرو،
، شبعان، سیر، ریان، (از معجم متن اللغه) (المنجد)، سیراب، ج، نُهاه، نهی شده، منهی عنه: فلان یرکب الناهی، ای یأتی بما نهی عنه، (معجم متن اللغه)، ناهیک، یقال: ناهیک، ای حسبک، (مهذب الاسماء)، ناهیک منه، کلمه تعجب و استعظام، ای کافیک من رجل، (از معجم متن اللغه)، هذا رجل ناهیک من رجل، این مرد بس است ترا از طلب دیگری، (منتهی الارب) (آنندراج)، ناهیک بزید فارساً، کلمه تعجب و بزرگداشت است و آن چنان است که گوئی حسبک، و تأویل آن چنین بود که او غایت چیزی است که آن را میطلبی و ترا ازطلب غیر بازمی دارد و هذا رجل ناهیک من رجل، گفته اندمعنای آن ’کافیک به’ است و آن کلمه ای است که بدان درمقام مدح تعجب نمایند، سپس در هر تعجبی به کار رفته است، (از اقرب الموارد)،
نهی، یجو زان یکون مصدراً کالنهی، (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

ناهی

ناهی
مخفف ناهید، ستارۀ زهره، (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ناهید

ناهید
ونوس، پاک، بی آلایش، آناهیتا، ستاره زهره، نام مادر اسفندیار و مادر اسکندر، نام دیگر کتایون همسر گشتاسپ پادشاه کیانی
ناهید
فرهنگ نامهای ایرانی