جدول جو
جدول جو

معنی ناگندیده - جستجوی لغت در جدول جو

ناگندیده
(زْ / زِ)
سالم. بی عیب. گنده ناشده. که خرابی و فساد در آن راه نیافته است. که بدبوی ناشده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناگرویده
تصویر ناگرویده
آنکه ایمان نیاورده، کافر
فرهنگ فارسی عمید
(لَبْیْ)
مقابل گندیدن، به معنی عفونت گرفتن و فاسد شدن و بدبوی شدن
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
ناسخته. بی رویه. نااندیشیده. مقابل سنجیده:
نکتۀ ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
عشوه ای فرمای تا من طبعرا موزون کنم.
حافظ.
رجوع به سنجیده شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
حنامالیده، چون: دست نگاردیده. (از آنندراج). با حنا نگارشده. (ناظم الاطباء). نگاربسته. حنابسته:
چشم از فسانۀ ناز در خواب صبحگاهی
مژگان ز دل فشاری دست نگاردیده.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(فَ هََ دَ / دِ)
که پسندیده نباشد. نامطبوع. (ناظم الاطباء). نض ّ. مکروهه. (منتهی الارب). مکروه. منکر. نادلپسند. نه بدلخواه. نه مطابق میل. بخلاف میل. نابایسته. نامطبوع:
به پیش آمد این ناپسندیده کار
به بیهوده این رنج و این کارزار.
فردوسی.
بدین ناپسندیده فرمان اوی
هم اکنون بپیچان دل و جان اوی.
فردوسی.
هرچه میرفت ناپسندیده بود که قضا کار خویش بخواست کرد. (تاریخ بیهقی ص 634). گفت فردا چنین آئید که هرچه از شما بپرسم جواب توانید دادن تاکنون کار سخت ناپسندیده رفته است. (تاریخ بیهقی ص 154). و اگر چیزی دیدی ناپسندیده بانگ بروی زدی. (تاریخ بیهقی ص 107) ، زشت. قبیح. مکروه. (ناظم الاطباء). نامناسب. منکر. نکوهیده. بد. ناخوب:
گر آهنگ بر میوه داری کنید
وگر ناپسندیده کاری کنید.
فردوسی (شاهنامه، ج 5، ص 2028).
کارها رفت سخت بسیاردراین مدت که این مهتر بزرگ به ری بود بر دست وی ازهر لونی پسندیده و ناپسندیده. (تاریخ بیهقی ص 402). گفت هرگز تا منم کاری ناپسندیده تر از این کار نکرده ام. (اسکندرنامۀ خطی). گفتند ای شاه آنچه تو کردی ناپسندیده است. (اسکندرنامه). پرسید که مرگ بر که دشخوارتر؟ گفت هرکه را اعمال ناپسندیده تر بود. (سندبادنامه ص 340). شیر پسندیده از خون صافی تولد کند و شیر ناپسندیده یا از خون صفرائی تولد کند یا از خون بلغمی یا از خون سودائی. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). در همه طبرستان ناپسندیده تر از آن موضع نیست. (مجمل التواریخ). و غمناک شدند از این کار ناپسندیده. (مجمل التواریخ).
مگر دیدی احوال نادیده را
پسندیده و ناپسندیده را.
نظامی.
هرگز او را به دوستی مپسند
که رود جای ناپسندیده.
نظامی.
معصیت از هرکه صادر شود ناپسندیده است. (گلستان). و چون او را بر فعل ناپسندیدۀ او عتاب کردند او بر نفس خود حلم کرد. (تاریخ قم ص 186). و از جملۀ قواعد ناپسندیدۀ اوست. (تاریخ قم ص 164) ، مردود. غیرمقبول. (ناظم الاطباء). نامقبول. نامرغوب. نه مورد پسند:
نباید که اندیشۀ شهریار
بود ناپسندیدۀ کردگار.
فردوسی.
چه دانم که من چشم بد دیده ام
پسندیده یا ناپسندیده ام.
نظامی.
ناپسندیده ست پیش اهل دل
هرکه غیر از عشق رائی میزند.
سعدی.
، ناشایست. نابایست. ناروا. حرام. که روا نیست. که شایسته و مشروع نیست:
مشو ناپسندیده را پیش باز
که در پردۀ کژ نسازند ساز.
نظامی.
بگردان ز نادیدنی دیده ام
مده دست بر ناپسندیده ام.
سعدی.
تو آزادی از ناپسندیده ها
نترسی که بر وی فتد دیده ها.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(گَدی دَ)
فسادناپذیر. فاسدناشدنی. که تغییر حالت ندهد و خراب و فاسد و گندیده و بدبوی نشود
لغت نامه دهخدا
محاطناشده. جای ناگرفته. مقابل گنجیده
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناگرویده
تصویر ناگرویده
نافرمان، سرکش، ناگرونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگنجنده
تصویر ناگنجنده
آنچه که درجایی نگنجد، فراهم ناآینده ناسازگار: (واین چهار مایه (آب وآتش و باد وخاک) ضد یکدیگرند یعنی دشمن یکدیگرند و بایکدیگر ناگنجنده و نا سازند {مقابل گنجنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسنجیده
تصویر ناسنجیده
نااندیشیده بی تفکرعلی العمیاء مقابل سنجیده
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که مورد پسند نباشد نامطبوع، زشت قبیح مکروه، مردودنامقبول، ناشایست حرام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگردنده
تصویر ناگردنده
نامتغیر: (گوهرها و صفتهای ناگردنده را بیند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
لم يعجبني
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
Uncomely
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
peu attrayant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
unansehnlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
לא אטרקטיבי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
pouco atraente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
poco atractivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
nieatrakcyjny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
непривлекательный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
ناپسندیدہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
น่าเกลียด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
tidak menarik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
見苦な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
onaantrekkelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
不好看的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
isiyovutia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
못생긴
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
непривабливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
অসুন্দর
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
अप्रिय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناپسندیده
تصویر ناپسندیده
sgradevole
دیکشنری فارسی به ایتالیایی