جدول جو
جدول جو

معنی ناکشیده - جستجوی لغت در جدول جو

ناکشیده
(دَ / دِ)
تحمل ناکرده:
ای رنج ناکشیده که میراث می خوری
بنگر که کیستی تو و مال که می بری.
اوحدی مراغه ای.
، وزن ناکرده. وزن ناشده. که آن را نکشیده اند و توزین نکرده اند. مقابل کشیده. رجوع به کشیده شود
لغت نامه دهخدا
ناکشیده
تحمل ناکرده
تصویری از ناکشیده
تصویر ناکشیده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برکشیده
تصویر برکشیده
پرورده
بالاکشیده، بالابرده شده، بیرون کشیده شده، قد کشیده، آهنجیده، آهخته، آهازیده، برهیخته، فراهیخته، آهیخته، آخته
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
نچشیده:
نابسوده دو دست رنگین کرد
ناچشیده به تارک اندرتاخت.
رودکی.
، شراب بی مزه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ / دِ)
ناکفته. ناشکافته. مقابل کفیده. رجوع به کفیده شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
نکشیدن. وزن نکردن. مقابل کشیدن، تحمل نکردن. نبردن: اما نفس خشم گیرنده باویست نام و ننگ جستن و ستم ناکشیدن و چون بر وی ظلم کنند به انتقام مشغول بودن. (تاریخ بیهقی ص 96)
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ دَ / دِ)
ناآکنی-ده. ناآکن-ده
لغت نامه دهخدا
تصویری از نابریده
تصویر نابریده
نبریده: (و نماز دیگر آن روز صلتی از آن وی رسولدار برد دویست هزاردرم و اسبی باستام زر و پنجاه پارچه جامه نابریده. مقابل بریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
آنچه که شنیده نشده مقابل شنیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگزیده
تصویر ناگزیده
انتخاب ناشده، مطرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگشاده
تصویر ناگشاده
بازناکرده وانشده. یاناگشاده گفتن، سخن سربسته و مبهم گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناباشیده
تصویر ناباشیده
غیرمسکون (زمین جاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابخشیده
تصویر نابخشیده
بخشیده نشده
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که خریده نشده، رایگان مفت: دراست ناخریده و مشک است رایگان هرچند بر فشانی و هر چند برچنی. (منوچهری)، آزاد حر
فرهنگ لغت هوشیار
ناملبس جامه ببرنکرده، نامستور نامحجوب، نامخفی آشکار، نامبهم ظسان مقابل پوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازکشیدن
تصویر نازکشیدن
تحمل نازکردن، قبول تقاضاهای کسی انجام دادن تمنیات کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارسیده
تصویر نارسیده
واصل نشده، نیامده، نرسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارمیده
تصویر نارمیده
استراحت نکرده، نیاسوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازدیده
تصویر نازدیده
ناز پرورده نازنین
فرهنگ لغت هوشیار
بالا کشیده، بیرون کشیده مستخرج بیرون آورده، برهم کشیده چین دار، ترقی یافته، نواخته پرورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکشیدن
تصویر ناکشیدن
وزن نکردن، تحمل نکردن، نبردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازکشیده
تصویر بازکشیده
((کِ دِ))
پهن کرده، مسطح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برکشیده
تصویر برکشیده
((~. کِ دِ))
بالا کشیده، ترقی کرده، نواخته، پرورده، ساخته و برپا شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارسیده
تصویر نارسیده
((ر دَ))
ناقص، خام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
Inaudible
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
inaudible
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
inaudível
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
inaudible
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
niesłyszalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
неслышимый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
нечутний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
onhoorbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
unhörbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
inaudibile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
अव्यक्त
دیکشنری فارسی به هندی