مکر، حیله، عدم صداقت و راستی، (ناظم الاطباء)، نابکاری، خیانت، نادرستی، دغلی، کژی، تقلب، دغا، دروغ و دروغگوئی: بکژی و ناراستی کم گرای جهان از پی راستی شد بپای، ابوشکور، دو کار است بیداد و ناراستی که در کار مرد آورد کاستی، دقیقی، ز نادانی و هم ز ناراستی ز کژی و کمی و از کاستی، فردوسی، اگر نه از آن بودی که اول عهد بکردم باشما که شما را حرمت دارم والا شما را بدین ناراستی از من رنج رسیدی، (اسکندرنامه نسخۀ خطی)، کزین بیش بر دلفریبی مباش به ناراستی یک رکیبی مباش، نظامی، زنی را که جهل است و ناراستی بلا بر سر خود نه زن خواستی، سعدی، وگر نامور شد به ناراستی دگر راست باور ندارند از او، سعدی، بناراستی در چه بینی بهی که بر غیبتش مرتبت مینهی، سعدی، ، کجی، راست نبودن، اعوجاج، مستقیم نبودن، ناصافی، ناهمواری، تباهی، نابسامانی، بسامان و مرتب نبودن، روبراه نبودن: عجرفه، شکستگی و ناراستی کار، (منتهی الارب)
مکر، حیله، عدم صداقت و راستی، (ناظم الاطباء)، نابکاری، خیانت، نادرستی، دغلی، کژی، تقلب، دغا، دروغ و دروغگوئی: بکژی و ناراستی کم گرای جهان از پی راستی شد بپای، ابوشکور، دو کار است بیداد و ناراستی که در کار مرد آورد کاستی، دقیقی، ز نادانی و هم ز ناراستی ز کژی و کمی و از کاستی، فردوسی، اگر نه از آن بودی که اول عهد بکردم باشما که شما را حرمت دارم والا شما را بدین ناراستی از من رنج رسیدی، (اسکندرنامه نسخۀ خطی)، کزین بیش بر دلفریبی مباش به ناراستی یک رکیبی مباش، نظامی، زنی را که جهل است و ناراستی بلا بر سر خود نه زن خواستی، سعدی، وگر نامور شد به ناراستی دگر راست باور ندارند از او، سعدی، بناراستی در چه بینی بهی که بر غیبتش مرتبت مینهی، سعدی، ، کجی، راست نبودن، اعوجاج، مستقیم نبودن، ناصافی، ناهمواری، تباهی، نابسامانی، بسامان و مرتب نبودن، روبراه نبودن: عجرفه، شکستگی و ناراستی کار، (منتهی الارب)
نیافتن. به دست نیاوردن. تحصیل نکردن: سمع و بصر و ذوق و شم و حس که بدو یافت جوینده ز نایافتن خیر امان را. ناصرخسرو. چنان راغب مشو در جستن کام که از نایافتن رنجی سرانجام. نظامی
نیافتن. به دست نیاوردن. تحصیل نکردن: سمع و بصر و ذوق و شم و حس که بدو یافت جوینده ز نایافتن خیر امان را. ناصرخسرو. چنان راغب مشو در جستن کام که از نایافتن رنجی سرانجام. نظامی
کاسته نشده. کم نشده. (ناظم الاطباء). مقابل کاسته. رجوع به کاسته شود. - ماه ناکاسته، بدر. ماه تمام. (ناظم الاطباء) : یکی نامه درخواست آراسته فروزان تر از ماه ناکاسته. فردوسی. به شب ماه ناکاسته چون بود؟ چنان بود اگر مه به افزون بود. فردوسی. مجلس خلوت نگر آراسته روشن و خوش چون مه ناکاسته. نظامی
کاسته نشده. کم نشده. (ناظم الاطباء). مقابل کاسته. رجوع به کاسته شود. - ماه ناکاسته، بدر. ماه تمام. (ناظم الاطباء) : یکی نامه درخواست آراسته فروزان تر از ماه ناکاسته. فردوسی. به شب ماه ناکاسته چون بود؟ چنان بود اگر مه به افزون بود. فردوسی. مجلس خلوت نگر آراسته روشن و خوش چون مه ناکاسته. نظامی
مصدر ناخوست باشد. یعنی چیزی را به پای کوفتن. (برهان قاطع) (ازآنندراج). پایمال کردن. پاسپر نمودن. لگدکوب کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به ناخوست شود. مصحف پاخوستن
مصدر ناخوست باشد. یعنی چیزی را به پای کوفتن. (برهان قاطع) (ازآنندراج). پایمال کردن. پاسپر نمودن. لگدکوب کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به ناخوست شود. مصحف پاخوستن