چیده ناشده و فراهم نشده. (ناظم الاطباء). ناگسترده. گسترده نشده. نامرتب. نامنظم. نابسامان. که چیده و آراسته نشده است، که از درخت چیده نشده است. نچیده. گل و میوه ای که از شاخه و درخت چیده و جدا نشده باشد
چیده ناشده و فراهم نشده. (ناظم الاطباء). ناگسترده. گسترده نشده. نامرتب. نامنظم. نابسامان. که چیده و آراسته نشده است، که از درخت چیده نشده است. نچیده. گل و میوه ای که از شاخه و درخت چیده و جدا نشده باشد
چرا ناکرده. چیزی نخورده. دهان یا لب به خوردنی نزده. لب به خوردنی و آشامیدنی نزده. که چیزی نخورده است. گرسنه و تشنه: دهان ناچریده دو دیده پر آب همی بود تا سر کشید آفتاب. فردوسی. سه روز است تا ناچریده لبان همی رزم سازم به روز و شبان. فردوسی. بدین سان همی رفت روز و شبان پر از غم دل و ناچریده لبان. فردوسی
چرا ناکرده. چیزی نخورده. دهان یا لب به خوردنی نزده. لب به خوردنی و آشامیدنی نزده. که چیزی نخورده است. گرسنه و تشنه: دهان ناچریده دو دیده پر آب همی بود تا سر کشید آفتاب. فردوسی. سه روز است تا ناچریده لبان همی رزم سازم به روز و شبان. فردوسی. بدین سان همی رفت روز و شبان پر از غم دل و ناچریده لبان. فردوسی