جدول جو
جدول جو

معنی ناپیدا - جستجوی لغت در جدول جو

ناپیدا
آنچه آشکار نباشد، چیزی که به چشم دیده نشود، ناپدید، پنهان
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
فرهنگ فارسی عمید
ناپیدا
(پَ / پِ)
غایب. (ناظم الاطباء). نامرئی. نامشهود:
با خیال یارناپیدا هنوز
خلوتا کاندر نهان خواهم گزید.
خاقانی.
حمله مان پیدا و ناپیداست باد
جان فدای آنکه ناپیداست باد.
مولوی.
چنان خواندم که چون پیغامبر را غسل همی دادند آوازی شنیدند در آن خانه از شخصی ناپیدا. (مجمل التواریخ). مهتران بوسلمه (وزیر آل محمد) را گفتند امام کجاست ؟ و تا کی سر به باد دهیم از امام ناپیدا؟ (مجمل التواریخ)، ناپدید. (آنندراج). باطن. (سامی). چیزی که هویدا و آشکار نباشد. پنهان. (ناظم الاطباء). نهان. نهفته. مستتر. مستور. پوشیده:
رویت بریشت اندر ناپیدا.
منجیک.
همی رفت از بر گردون گهی تاری و گه روشن
وز او گه آسمان پیدا و گه خورشید ناپیدا.
فرخی.
دیر شد دیر که خورشید فلک روی نمود
چیست امروز که خورشید جهان ناپیداست.
انوری.
همان کهبد که ناپیداست در کوه
بپرواز قناعت رست از انبوه.
نظامی.
، آن که هنوز به وجود نیامده و موجود نشده و پیدا نگشته باشد. (ناظم الاطباء). معدوم. نیست. ناموجود:
همه هر یک بخود ممکن بدو موجود و ناممکن
همه هر یک بخودپیدا بدو معدوم و ناپیدا.
ناصرخسرو.
رود سپاهان ازکوهها... بیاید و چندان ضیاع را آب دهد و بعضی در ریگ ناپیدا شود و آخر آن بروستاء رویدشت ناپیدا گردد. (مجمل التواریخ)، نامعلوم. نامعین. ناپدید:
بده کشتی می تا خوش برآئیم
از این دریای ناپیدا کرانه.
حافظ.
اندر ره انتظارچشمی که مراست
بینور شد و وصال تو ناپیداست.
وحشی.
، مبهم. غیرواضح. غیرصریح: صاحب منتهی الارب در معنی ضغضغه، جمجمه، تجمجم، مغمغه آرد: سخن ناپیدا گفتن. (منتهی الارب)، گم شده ای که یافت نشده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ناپیدا
غایب، نامرئی، نامشهود
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
فرهنگ لغت هوشیار
ناپیدا
غایب، مخفی
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
فرهنگ واژه فارسی سره
ناپیدا
پنهان، غایب، گم، مختفی، مخفی، مستور، مفقودالاثر، مفقود، ناآشکار، ناپدید، نامرئی، نامشهود، نهان، نهفته
متضاد: پیدا، ظاهر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ناپیدا
مفتقدٌ
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به عربی
ناپیدا
Invisible
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ناپیدا
invisible
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ناپیدا
ناپیدا، گم
فرهنگ گویش مازندرانی
ناپیدا
unsichtbar
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به آلمانی
ناپیدا
invisível
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ناپیدا
invisible
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ناپیدا
niewidzialny
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به لهستانی
ناپیدا
невидимый
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به روسی
ناپیدا
невидимий
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ناپیدا
ناپیدا، متولّد نشده
دیکشنری اردو به فارسی
ناپیدا
มองไม่เห็น
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به تایلندی
ناپیدا
ناپیدا
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به اردو
ناپیدا
tak terlihat
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ناپیدا
בלתי נראה
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به عبری
ناپیدا
見えない
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ناپیدا
看不见的
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به چینی
ناپیدا
onzichtbaar
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به هلندی
ناپیدا
보이지 않는
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به کره ای
ناپیدا
görünmeyen
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ناپیدا
অদৃশ্য
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به بنگالی
ناپیدا
अदृश्य
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به هندی
ناپیدا
invisibile
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ناپیدا
isiyoonekana
تصویری از ناپیدا
تصویر ناپیدا
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ / پِ کَ نَ / نِ)
چیزی که حدود آن غیرمرئی باشد. بی پایان. غیرمحدود. (ناظم الاطباء). بی انتها. که ساحل و کرانه اش پیدا نیست:
بده کشتی ّ می تا خوش برآیم
از این دریای ناپیدا کرانه.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُوپَ / پِ)
نوایجاد. (آنندراج). جدید. تازه. نو. به تازگی پیداشده و ظاهرگشته. (ناظم الاطباء).
- نو پیدا کردن، بدعت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
خفاء. نامرئی بودن. غیرمشهود بودن. غیبت. ناپدیدی
لغت نامه دهخدا
آنچه که حدودآن آشکارومرئی نباشد غیر محدود بی انتها: بده کشتی می تاخوش برانیم (برآئیم) ازین دریای ناپیداکرانه. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپیدایی
تصویر ناپیدایی
نامرئی بودن خفاء: (نه من گفتم شمارا که من دانم خدای ناپیداییهای آسمان و زمین، {غیبت مقابل پیدایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپیدایی
تصویر ناپیدایی
غیبت
فرهنگ واژه فارسی سره