منسوب به ناوک است. رجوع به ناوک شود. - تیر ناوکی، حظوه. (تفلیسی) : اندام دشمنان تو از تیر ناوکی مانند سوک (و ؟) خوشۀ جو باد آژده. شاکر بخاری (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). آن دیده را که در تو نظر دارد از حسد روید بجای هر مژه ای تیر ناوکی. سوزنی
منسوب به ناوک است. رجوع به ناوک شود. - تیر ناوکی، حظوه. (تفلیسی) : اندام دشمنان تو از تیر ناوکی مانند سوک (و ؟) خوشۀ جو باد آژده. شاکر بخاری (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). آن دیده را که در تو نظر دارد از حسد روید بجای هر مژه ای تیر ناوکی. سوزنی
از دهات دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت، در 182هزارگزی جنوب کهنوج و 10هزارگزی مغرب راه مالرو انگهران به منوجان واقع است کوهستانی و گرمسیر است و 80 تن سکنه دارد، آبش از قنات تأمین می شود و محصولش غلات و خرما و شغل مردمش زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
از دهات دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت، در 182هزارگزی جنوب کهنوج و 10هزارگزی مغرب راه مالرو انگهران به منوجان واقع است کوهستانی و گرمسیر است و 80 تن سکنه دارد، آبش از قنات تأمین می شود و محصولش غلات و خرما و شغل مردمش زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
نرمی. ملایمت. (ناظم الاطباء) : تا بر تو برگ گل نزند دست روزگار بختت بپروراند در ناز و نازکی. سوزنی. ، باریکی، دقت. (ناظم الاطباء). ظرافت: در آن خدمت بغایت چابکی داشت که کار نازنینان نازکی داشت. نظامی. با کمال نازکی افکار ما بی مغز نیست هر حبابی کشتی نوح است در جیحون ما. صائب. ، دقیق و مهم بودن. خطیر و دشوار بودن: چون با او (باکالیجار) به خلوت رسید (قاضی عبداﷲ) گفت ترا معلوم است که کار ملک نازکی دارد و این ابونصر بن عمران مستولی گشت. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 119)، کم قطری. نازک بودن. مقابل کلفتی و ضخامت و قطوری: نانی به نازکی کاغذ. (یادداشت مؤلف)، تنکی. رقت. (ناظم الاطباء). کم رنگی. نازکی رنگ: و سرخی و سفیدی و نازکی رنگ روی نشان درستی و قوت اوست و زردی روی نشان گرمی اوست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، لطافت. حساسیت. زودرنجی: آن ساعدی که خون بچکد زو ز نازکی گر بر زنی بر او بر یک تار پرنیان. خسروی. و این علت کودکان را بیشتر افتد بسبب... ضعیفی و نازکی چشم ایشان. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). من چه گویم که ترا نازکی طبع لطیف تابه حدیست که آهسته دعا نتوان کرد. حافظ. حافظ اندیشه کن از نازکی خاطر یار برو از درگهش این ناله و فریاد ببر. حافظ
نرمی. ملایمت. (ناظم الاطباء) : تا بر تو برگ گل نزند دست روزگار بختت بپروراند در ناز و نازکی. سوزنی. ، باریکی، دقت. (ناظم الاطباء). ظرافت: در آن خدمت بغایت چابکی داشت که کار نازنینان نازکی داشت. نظامی. با کمال نازکی افکار ما بی مغز نیست هر حبابی کشتی نوح است در جیحون ما. صائب. ، دقیق و مهم بودن. خطیر و دشوار بودن: چون با او (باکالیجار) به خلوت رسید (قاضی عبداﷲ) گفت ترا معلوم است که کار ملک نازکی دارد و این ابونصر بن عمران مستولی گشت. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 119)، کم قطری. نازک بودن. مقابل کلفتی و ضخامت و قطوری: نانی به نازکی کاغذ. (یادداشت مؤلف)، تنکی. رقت. (ناظم الاطباء). کم رنگی. نازکی رنگ: و سرخی و سفیدی و نازکی رنگ روی نشان درستی و قوت اوست و زردی روی نشان گرمی اوست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، لطافت. حساسیت. زودرنجی: آن ساعدی که خون بچکد زو ز نازکی گر بر زنی بر او بر یک تار پرنیان. خسروی. و این علت کودکان را بیشتر افتد بسبب... ضعیفی و نازکی چشم ایشان. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). من چه گویم که ترا نازکی طبع لطیف تابه حدیست که آهسته دعا نتوان کرد. حافظ. حافظ اندیشه کن از نازکی خاطر یار برو از درگهش این ناله و فریاد ببر. حافظ
دهی است از دهستان حومه بخش خورموج شهرستان بوشهر. در مغرب کوه خاک و چهار هزارگزی جنوب شرقی خورموج واقع است. جلگه ای گرمسیر است و مالاریاخیز و 60 تن سکنه دارد. آبش از چاه است و محصولش غلات و خرما و پیشۀ مردمش زراعت. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ص 231)
دهی است از دهستان حومه بخش خورموج شهرستان بوشهر. در مغرب کوه خاک و چهار هزارگزی جنوب شرقی خورموج واقع است. جلگه ای گرمسیر است و مالاریاخیز و 60 تن سکنه دارد. آبش از چاه است و محصولش غلات و خرما و پیشۀ مردمش زراعت. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ص 231)
دهی است از دهستان و بخش قیر و کارزین شهرستان فیروزآباد، واقع در 11000گزی جنوب خاور قیر، کنار راه مالرو ده به ’به افزر’ جلگه، گرمسیر، مالاریائی، دارای 839 تن سکنه. آب آن از رود خانه قره آغاج. محصول آنجا غلات، برنج، خرما. شغل اهالی زراعت و باغبانی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان و بخش قیر و کارزین شهرستان فیروزآباد، واقع در 11000گزی جنوب خاور قیر، کنار راه مالرو ده به ’به افزر’ جلگه، گرمسیر، مالاریائی، دارای 839 تن سکنه. آب آن از رود خانه قره آغاج. محصول آنجا غلات، برنج، خرما. شغل اهالی زراعت و باغبانی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
باریکی، نا ستبری، لطافت ظرافت، بناز پروردگی نازنینی، نغزی دلکشی، قابلیت اهمیت خطیر بودن: (و بی مراجعت و استقصا کاری نگزارد تا نازکی این حادثه بر هیچ دانا و نادان پوشیده نماندی، {شکنندگی زودشکنی، تردی، نرمی، حساسیت زودرنجی، خوش طبعی نزاکت، کم رنگی رقت: (و سرخی و سفیدی و نازکی رنگ روی نشان درستی وقوت اوست وزردی روی نشان گرمی اوست. {مقابل سیری
باریکی، نا ستبری، لطافت ظرافت، بناز پروردگی نازنینی، نغزی دلکشی، قابلیت اهمیت خطیر بودن: (و بی مراجعت و استقصا کاری نگزارد تا نازکی این حادثه بر هیچ دانا و نادان پوشیده نماندی، {شکنندگی زودشکنی، تردی، نرمی، حساسیت زودرنجی، خوش طبعی نزاکت، کم رنگی رقت: (و سرخی و سفیدی و نازکی رنگ روی نشان درستی وقوت اوست وزردی روی نشان گرمی اوست. {مقابل سیری